عطر سیب

عطر سیب

عطر سیب

بایگانی

۱۷ مطلب در بهمن ۱۳۹۲ ثبت شده است

قدم تا رهایی از تنهایی

یک سؤال خصوصی از شما می پرسم. آیا تا به حال احساس تنهایی کرده اید؟

گاهی اوقات، دنیا محل غریبی برای زندگی می شود. شما خود را در اجتماعی میبینید که دور و برتان را انسان نماها پر کرده اند. و با وجود این همه آدم، شما از درون احساس خالی بودن می کنید و متوجه می شوید که واقعاً تنهایید. با فهمیدن این نکته حس غریبی به شما دست می دهد. در آن لحظه احساس پوچی و بیهودگی بر شما مستولی می شود و سرتاپایتان شروع به لرزیدن می کند. این همه آدم دور و برتان، با این احساس تنهایی و پوچی، تضاد شدید دارد.

خودتان را از این مهلکه بیرون بکشید. چرا وقتی می توانید با این احساسات ناراحتی و بیهودگی مبارزه کنید، به سراغ تنهایی بروید؟

با تشخیص ریشه تنهایتان می توانید آن را از بین ببرید. تنهایی با دردهای روحی شدید همراه است و اگر شما این دردها را تجربه می کنید، باید برای رفع این مشکلات قدم بردارید. این مقاله می تواند کمک خوبی برای شما باشد تا با دیو تنهایی درونتان بجنگید و او را شکست دهید.

پذیرش

این قدم اول است. با سرپوش گذاشتن، پنهان کردن و انکار این وضعیت فقط وضع خودتان را بدتر می کنید. در قدم اول باید بپذیرید که در زندگی خود احساس تنهایی و پوچی می کنید تا با استفاده از روش های مناسب و مفید این تنهایی را از بین ببرید.

انتخاب

این انتخاب خودتان بوده که تنها باشید. زندگی انتخاب های مختلفی را پیش روی ما قرار می دهد، تنها بودن یا شاد و خوشبخت بودن هم جزء این انتخاب ها هستند. احتمالاً به خاطر شیوه زندگیتان دچار این مشکل شده اید. پس چه خوب است که فعالیت های روزانه تان را بازبینی کنید. فعالیت های خسته کننده و حوصله سربرنده ای که در طول روز انجام می دهید را کنار بگذارید. یک گوشه نشستن و بیکار بودن خود موجب تنهایی می شود. البته ممکن است شما فرد آرامش طلبی باشید و از جمع چندان خوشتان نیاید، اما این آرامش طلبی فقط زمانی شما را دچار مشکل می کند که در این لحظات شروع به فکر کردن در مورد مسائل ناراحت کننده کنید.

حال و هوای اتاقتان را با یک موزیک زیبا و ملایم تغییر دهید. این موسیقی هم آرامش لازم را برای شما فراهم می کند و همچنین نمی گذارد احساس تنهایی کنید. پرده ها را کنار بزنید، بگذارید نور خورشید به درون اتاق بیاید.

تجارب قبلی

زندگی کردن با تجربیات گذشته مثل رد شدن از طرف دیگران یا عدم توجه آنها به شما، می تواند منشاء این ناراحتی و تنهایی باشد. یادتان باشد، چیزی که شده، شده...دیگر نباید غصه گذشته را بخورید. خلاء عاطفی که به واسطه این تجربیات تلخ ایجاد می شود را میتوان با درسهایی که از این تجربیات گرفته اید پر کنید. اگر در کودکی، عدم توجه والدین را تجربه کرده اید، با توجه بیشتر به فرزندتان آن را اصلاح کنید. با اینکار رابطه تان را با فرزندانتان قوی تر خواهید کرد.

اگر خودِ شما به دیگران توجه و محبت کنید، این کار ارزشمند شما قدردانی اطرافیان را نیز برمی انگیزد. وقتی به کسی نیاز پیدا کنید، تنهایی خود به خود از بین می رود.

بیکاری و بیهودگی

تنهایی می تواند زائیده فکر تنبل و بیکار باشد. برای انجام کارهای مختلف داوطلب شوید تا هیچگاه فرصت فکر کردن به تنهایی را نداشته باشید. با اینکار هم به دیگران کمک می کنید و هم به خودتان. همچنین فعالیت جسمی باعث بهبود سلامتی نیز می شود.

هنوز هم احساس تنهایی می کنید؟

در رابطه تان با نیروی عالمگیر تجدید نظر کنید. خدا، راه حل تنهایی شماست. میتوانید از او برای نشان دادن راه به شما و درآمدن از این وضعیت ناراحت کننده یاری بخواهید. با کمک او دیگر تنها نخواهید بود.

سالنامه سلامت ۴

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۹۲ ، ۰۹:۴۲
محمد غفاریان

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع : مشکلات غریزه نوجوان وراههای مبارزه با آنان

درباره های گناه چشم و کنترل و درباره بهشت و راهکار مفید

در این مطالب پرارزش کنترل نگاه و آموزش راه های برای جلوگیری به سوی نفس های آلوده و... درمورد بهشت از جایی درج کردیم و

رفتار سخنی وکاملا بیان مودبانه وارد شده است.

 

قل للمومنین یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم ذلک ازکی لهم ان الله خبیر بما یصنعون

به مردان با ایمان بگو دیده فرونهد و پاکدامنی ورزد که این برای آنان پاکیزه تر است . زیرا خدا به آنچه انجام می دهید آگاه است.

ودیگه میگه :

مومنان بگو چشمان خود را از نگاه به نامحرمان فرو گیرد و عفاف خود حفظ کند.

 

ما نوجوانون و جوانان عزیزتوی  سن دخترها 12 یا 13 پسرها سن 15 سال شما آروم آروم می فهمید که غریزه جنسی داره توی بدن وجود می آید

و مثلا شما نوجوانید کم کم احساس می کنید نگاه با دختر خانوما وپسرها خوشت می آد مداوم می خواهد چشم به اون بیاندازید اما خداوند اینکار دوست نداره .

مثلا شما خدای ناکره ممکنه بعضی نوجوانهای منحرف بر اثر نادونی از سر کنکجاوی دچار انحرافات جنسی بشن مثلا یه عده از بچه ها به خاطر تبلیغات زشت سی دی یا دی وی دی و یا ماهواره خود ارضایی می کنن که روایات داریم که خود ارضایی یکی از گناهان کبیره بزرگ است تو دین مبین اسلام ما حرام و ممنوع شده ; غریزه جنسی توی خلوتا و وقتی آدم تنها است سر به سر آدم میذاره و اگه راهای کنترلش رو دست ندونیم ممکنه خدای ناکرده دست به دامن گناه آلوده بکشیم.

ببینید از اینجا یاد بگیرید حضرت یوسف به خاطر این که در خلوت جلوی خودش گرفت و به پیشنهاد زلیخا منفی داد اینقدر بزگ و عزیز مصر شد .

همچنین ابن سیرین نزدیک گناه خطر و ابن سیرین از خدا ترسید گفت به خدا پناه می برم  پیشنهاد زن در خانه زن که خلوت بود منفی داد خداوند به اوپاداش علم تعبییر خواب  آموخت . شیبه داستان یوسف (ع)__(( اگه شمادوست دارید داستان کاملش براتون بزارم  برام خبر کن)) >>>

خداوند در قرآن می فرماید:

سوره نازعات 40 :من خاف مقام ربه و نهی النفس عن الوی * فان الجنه هی الماوی

کسی ایستادن در برابر پروردگار بترسد و نفس خود را از هوس باز دارد جای او در بهشت است.

دیدی چقدر مقام بلندی نزد خدا دارد هر کی مانع کند پس دیگر گناه نکنید حتی با یک نگاه به خانم ها خب بده زشته فقط برای خودت ضرر نداره

بلکه برای دیگران حتی جامعه ... خدایا کسانی که این گناه مانع می کند به خاطرخودش که گناه بزرگ مانع می کند هدایت فرما.

آماده اید کنترل در دستتون باشه خب بریم صفحه

حالا ببنید دوستان من خدا میگه من جهنم رو گذاشتم مثل دام منتظر آدمای بد کسی حرف زشت بزنه و کسی که فیلم زشت نگاه کنه و کسی که حجابش رعایت نکنه یا کسی با نامحرم شوخی کنه خدا یه موقع خشمگین میشه و جریمه اش میکنه همون جریمه 2 نوعه است که به دستت میرسه  نمی تونی خلاص بشی 1.بلای ناخواسته

انواع بلا زیاد است و2. جهنم انواع که به ما شکنجه بهت بگم در جهنم باچی با آب داغ و آتش و سیم داغ به پشتت میزنه وبدنتون میسوزه و... خب دیگه گناه نکن .

خب نوجوانای مومن اگه یه نفر موتور بخره به 5 میلیون تومن به نظر شما چه جور آدمیه ؟خنگه ؟خله؟چیزی حالیش نیست؟ بعضی موتور الکی دور میزنن خوشت مییاد اما فکرنمیکنه بنزین مصرف میشه دقت کن همان طور وقتی که تلاش کنی نتیجه دلخواهت برسی مثل دنبال دختر و دوست شدن و هی تلاش کنی و  سرچ فیلم توی اینترنت و  با نامحرم شوخی کنه یا فیلم بد داشته باشه گرچه احساس خوشی بهتون میاد (حرومه فکر نمی کنه آینده ضرر داره باید چی .....

 

حالا گوش کنید بگم روایت امام باقر (ع) می فرمایید : کسی با نا محرم شوخی کند روز قیامت پنج هزار سال عذاب میشود ؟! ببین شما که یک ثانیه هم نمی تونی عذاب تحمل کنی حالا درک عذاب کن میتونی 3ثانیه انگشتانت زیر آتش کبریت تحمل کنی نه آن وقت دستانت عقب میکشد تا اینکه حس داغ نکنید و در جهنم دمای اندازه کبریت نیست اینقدر بالاست حتی آهن ذوب میکند و شما اینجور نمی تونی فرار کنی فریاد هم بزنی هم کسی به دادت نمیرسد چون خدا به جهنمیان هیچ کمک نمی کند چون کفر ورزیدند و..... حالا فهمیدی یه گناه چقدر بده خب تو حالا رو درباره اش چی می گید ....

بعضی ها ممکنه با اینترنت سروکار داشته باشن خب وقتی توی گوگل یا یاهو سرچ با همون چیزی بد جستجو می کنی عکس های هوس انگیز هم گذاشتن ,هی دلت میخاد نگاه کنی بری تو سایتش ببینی بازم عکسای این جوری هست. اما اونجا یادت بیار که قرآن می گه :ما همه اعمال شما ضبط می کنیم یه روز توی قیامت انگشتت شروع به علیه تو حرف زدن می گه این منو وادار کرد روی عکسهای بد کلیک کنم این منو وارد سایتهای بد کرد. تو دیگه شرم میاری نمی دونی چی بگی .

یه سری اهل جهنم که عمر شون رو به فساد و ظلم و گناه هدر دادند مثل دزدها اهل موسیقهای حرام و رقص و بی بند و باری کسانی که مشروب الکلی مصرف می کند دخترها و زنهای که خودشون رو از نامحرم نمی پوشنن و با مرد غریبه بگو بخند میکنه .وای برآنها نمی داند چه خواری بزرگ میرسد.

چشم چرانی یکی اهل بیت (ع) گفته بود:هر کی چشم چرانی کنه خداوند آتش جهنم توی چشمانش پر می کنه الانم فکر می کنم آتش از بالا به چشم میریزه چنانکه فریاد میزنید هیچ کاری نمی کنی بتونی خب حرومه دیگه ,متاسفانه چشم چران اینکار بیشتر جاهای و شهر های مختلف در میان جوانان شیوع یافته خطر این کار خیلی بالاییه حتی ممکن دیگران یاد بگیرند درس های اکثر نوجون به عقب رسیده وحتی نوجوان نماز خون خبر از حرام بودنش ندارد ازدیگران تقلید کرده

زیاد چیزهای دیگه .... ببین به چی بدرد می خوره اسی بشه چی فکر کن مداوم داری چشم به اونا بیندازید آیا اسراف نکرده اید با این نعمت چشمت ببین

بچه ها دیگه خوب نیست کارا بکنی سعی بلد باشی و کنترل در دست باشه کلید نگاه و هر کاری که  می خواهیم بکنی دست خودمونه باید حفظ باشه و زیاد چشم به نامحرمان  نخوری یکبار عیب نداره و دوباره چونکه حرومه واین حروم آتش تو چشمات تا قیامت از بین نمیره و در قیامت احساس میکنی نمی دونی با چی مثل آب خاموش کنی باید از خدا ترسید و انجام ندادن اینکار اینا به نظر خودمه چون حسی دارم  حتما درسته   اگر کارا کردی دیگه نکنید توبه کنید.//// 2336

حالا کی دلش میخاد لجن و آب فاضلاب بخوره همه مون بدمون میاد اصلا فکرش رو هم می کنیم حالمون هم میخواد به بخوره نه ؟ ولی تو جهنم آدمای گنهکار رو وادارشون می کنن از یه فلز ذوب شده بو گندو بخوره اونا هم بس از گرمای جهنم تشنه ان که همون رو هم می خوان بخورن ولی اینقدر این فلز آب شده داغه که پوست صورتاشون میسوزه و می ریزه .

 

حالا گوش بده خدا در قرآن چی میگه:

لا یذوقن فیها بردا و لا شربا * إلا حمیما و غساقا (نبا 24/25)  در آنجا (جهنم) نه آب خنکی و نه شربتی جز آب جوشان و چرکابه نمی آشامند.

رفقا ما باید تو زندگی مون خیلی مواظب باشیم که خودمون رو جهنمی نکنیم تازه حواسمون جمع کنیم بعضی های دوستان بدجنس هم مارو گول نزن مثلا بعضی بچه ها بد ممکنه به شما بگه  گلهای من بیا بریم کارای بد بکنم یا یه فیلم زشت تو گوشیت باشه بخواد به اون به تو هم بلوثوت کنه تا اینو گفت تو یه این آیه بیافت با خودت بگو اگه گناه کنم باید تو جهنم از این چیزا بدبو گندو بخورم و بچه باید هم قدرت گفتن نه بلد باشی  (بجان خودم و بخدا فیلم تحریکزا همون فیلم هوس انگیز ارزش نداره فقط بدنتو داخل مغز علائم می زنه احساس حالی میده واینها نیروی از نیروی جنسی شما مصرف میکنه زود کم می کنه باعث میشه دوباره دنبال همینا بگردی بدتر از اون کارا انجام بدی مثل سیگار مواد مخدر و وقتی میکشی دوباره می خوای اینکارو کنی امثال آنها) یه جایی خوندم که این کارا  گناهش از طریق چشمان به مغز و به سمت قلب میره باعث میشه قلب آینه زلال سیاه بشه تیره و چرک کثیف بمونه و چی هیچ فرشتگان خوشت نمیاد نزدیک تو بشه همان طور شما دوست ندارید با یک ژولیده نزدیک باشید ولی اون گناه که گفتم بدتر و بدتره ودیگه فقط همین نیست زیاد چیزا دیگر هم است و دیگه بگم  دور از خدا بشه ومسیر زندگی ناخواسته می کشه  شباهت مواد مخدرو قرص و امثال اینها داره چقدر بده اگه ترک کنی دیگه انجام ندی یا توبه کنی خدا ازت راضی می شه. مردم به اینکاران می گوید مگر خودت ناموس و خواهر نداری راست میگه اگر داری اینها براچیه .یکی از نعمت های خدا به ما داشتن ناموسه مثل خواهر برادر و خاله و...  نگاه با آنان حلاله و اینطوری بیشتر به ما کمک می کنه تا کمتر به کار بدها برویم و ببین پسر عموی داریم ناموس بیشتر از سایر  حتی ازما بیشتر فامیلاشون داره محرم هستش خب کنار آنان صبحت کردن بد نیست و...ببخشید ناقص بودن....///2367

 

در خبراست هنگامی شخصی چشم خود از حرام می پوشاند خداوند قلب او را مملو از ایمان می کد.

 

فکر گناه

بازم یه حدیثی میگه :هرچی شهوتی مناظره و حتی فکر توی ذهن باشه هم حرامه اینها شما آلوده می کنه پاکشون کن.

حضرت عیسی می فرماید:موسی به شما فرمود زنا نکنید اما من به شما می گویم حتی فکر زنا نکنید زیرا اگر در خانه ای آتش روشن کنیم حتی اگر خانه آتش نگیرد خانه سیاه و دود الود می شودو پس باید مقام ریشه گناه از همان ابتدا بیرون کنید.

دوستان خوب بدان اگر سر وباطن از خیالات شیطانی و راهی خالی شود محل انوار اللهی و رفت و امد فرشتگان میشود.

درخبر است که ملائکه در خانه سگ و ظرف بول در آنجا باشد وارد نمی شود حال چگونه باید انتظار داشت که افکار انسان که از گناهان است وارد شود.

نمی دونی براچه خوب است فرشتگان وارد خانه مان شود خیلی خوب است شما چیزی نمی دونی منم نمیدونم بهتر میکند اگر مثلا ببیند خونشون آدم خوبی اونجاست

خب سعی میکند مثلا برکت بفرستد و بلا دور کند غمشان دور کند و... زیاد چیزا ی دیگر

در روایت است انسان هردو چشم ظاهر دارد و دوچشم باطن اگر چشمان خود را معذب کند خداوند چشمان باطنی اورا بینا می کند .

 

بعضی رفت وامد فرشتگان می بیند چون چشمشان از حرام دوری باعث بصیرت بینا شود برخی مومنان در زمانی مثل عالمان بود رفت و امد فرشتگان میبیند

و برخی شنوایشان هم شنوا گفت و گو فرشتگان ومردگان میشنود هرکی دوست اینطور شه عالم باش حرامت دور کند یه ذره دور شود از کتابی خوندم ببین تاثیری خوبی همه حرام

وجود ندارد وقتی کار حرام میکنی العیاذ بالله مثل نگاه به نامحرم فقط خوشی میبرید و بطور سریع از دست میره

دیگه چه فایده دارد و اگر نکنی شیرینی دلت پیدا میشه کم کم عادتت میشه نگاه نکنی .

خطبۀ أمیرالمؤمنین‌ علیه‌ السّلام‌ در آثار تقوی‌'

خداوند در قرآن کریم فرموده است:

به مردان با ایمان بگو: چشم های خود را از نگاه به نامحرم فرو گیرند. ایه نور 30

و به زنان با ایمان بگو: چشم های خود را از نگاه به نامحرم فرو گیرند. ایه نور 31.

 

 

امام صادق علیه السلام: «نگاه پیاپی [به نامحرم]، بذر شهوت را در دل می افشاند و همین امر برای هلاکت بیننده اش کافی است.»


شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص 18

 

رسول اکرام(ص):هرکس نگاه به حرامی به زن نامحرم بیفکند خداوند چشم های او را پر آتش می گرداند. مستدرک الوسائل ج 14 ص 270

 

 

نگاه به نامحرم تیری از تیرهای مسموم شیطان است اگر نگاه کند تیرش به چشم فرو می دهند....

 

نگاه اول ناخواسته به نامحرم حلال، نگاه دوم حرام، نگاه سوم هلاکت بار

 

رسول خدا (ص):هرکه با زن نامحرم دست دهد,روز قیامت در غل و زنجیر به محشر می آید ,سپس دستور می رسد: او را به جهنم ببرند)).

 

 

3-إن للمتقین مفازا * حدائق و اعنابها (31/32)

پرهیزگاران رستگارند و باغهای وتاکستانهای بهشتی روزی شان می دهد

***************************************************************************

خوش به حالا بهشتی ها وهمه نعمت هاروز قیامت مال اوناست.

قرآن می فرماید : آدم با تقوا میرن بهشت ; تقوا یعنی آدم مواظب کار ها, حرفها و حتی فکر های خودش باشه .

تقوا مثل ترمز ماشین می مونه اگه ترمز سالم باشه می تونیم باش هرکار هر چی خواستیم تند بریم چون می دونیم هر وقت لازم شد استفاد اش میکنیم .

تمام تقوا این است هرچیزی که نمی دانید یاد بگیرید و عمل کنید و دومش دوری تمام گناهانه .

حضرت علی (ع) می فرماید : اتقو الله فی الخلوت یعنی وقتی خلوت هستید مواظب باشید شیطان گولت نزنه ومثلا کاری کنید که خدا دوست نداره

چیزی های که ما دلمون می خواد گاهی مخالف دستور خدا است به این طور چیزیا می گن هوس مثلا ممکنه یه پسر دلش بخواد بزنه تو سر همکلاسی اش که مظلوم و ساکته می گیم هوس کرده بزنه سر اون.

خواسته های آدم بد نیست ; مثلا ما انار قرمز ببینیم دلمون می خواد این که بد نیست,البته راه درستش بخواهیم به اون برسیم مثلا پول بدیم بخریم ولی اگه از راه غلط وارد بشیم مثلا خدا ناکرده یکی بدزده گناه داره و خدا اون می بره جهنم.

مثلا شما عاشق یه دختری میشی باید راه درست انتخاب کنی(ازدواج) و این قضیه مثل حرف بالای بود دیگه خب یاد بگیرید.

حالا نوجوان عزیز سر راهش به مدرسه یا رفته پارک چشمش افتاد به یه دختره و حتی دخترای به پسر باشه باید سریع چشمش بیاندازید و نگاه نکنه اگه اینکارو بکنه قرآن می فرماید:جای او بهشته وتوی بهشت دخترهای زیبایی به اون میده بهش میگن حوریه که هزار هزار برابر از دختر در زمینی بهتره  ...

یک مقاله با پی دی اف درباره حوریه  در همینجا دانلود کنید کم حجمه جالبه

 

می خوای کمی درباره حوریه بگم توی بهشت باشه (هرکاری میتونی داخل بهشت با دختره یا پسره همسال کاری کنید آزاده حتی میشه ببریشون و زیبایی صد برابر زن لذت می بره حتی دختره با هزار برابرمرد لذت میبره خوشگله]  حضرت محمد(ص) : بهترین نعمت در بهشت دختر جوان وهم سن ارزش لذت آن صد زن است. [) به شرط بهشتی باشی تقوا داشته باشی آخه نمیدونی هزار جور نعمت داره درخت میوه و رود ها وشراب بهشتی و فواره بهشتی هم اونجاش و ...

 

میدونم دلتون از ازینو میخواد خب سخت نیست آدم خوبی بشو نماز بخون از خدا بترس و قرآن بخوان از نگاه گناه آلود پرهیز کن.همین .... آیا همین سخته....

 

یکی از نعمت های بهشت اینه یه آدم کنار انسانهای خوب هستش کیه که دلش نخواد با امیر المومنین همسایه باشه شهید مطهری رو خواب دیدن پرسیدن شما توبهشت چیکار می کنید؟ گفت: ما هروز صبح میریم خدمت امام حسین (ع) درس معرف الله یعنی خدا شناسی می گیریم عزیز من دلت می خواد یه روز معلم دینی و دبیر دین و زندگیت اقا امام حسین (ع) باشه ؟ پس با هوسهات بجنگ بگو دختره هر چقدر هم خوشگل باشه ارزش نداره آدم همسایگی امام حسین (ع) و حضرت ابالفضل رو به خاطرش از دست بده.

 

 

در این مقاله افرادی که هیچ امورات خبر دار نیست خطرش بالایی داره خب بریم صفحه بعدش....

دخترانى که از نظر محبت کمبودهایى داشته و در محرومیت به سر برده باشند, خیلى زود تسلیم این اظهار عشقها و محبتهاى ظاهرى و دروغین شده و به دام افراد منحرف و حرفه اى مى افتند.اگر پسر و دختر جوان , در ابتداى بلوغ , بناى مهم و مقدس ازدواج خود را با انحراف جنسى آلوده نکنند و با حفظ احساسات پاک تا زمان مناسب ,صبر کنند و بطور منطقى و آگاهانه , اساس ازدواج را بـر مـعـیارهاى ارزشمند و والا قرار دهند, سعادت زندگى آنان تضمین خواهد شد, زیرا علاقه وعشق آنها به یکدیگر مبنایى الهى و معنوى داشته و چنین بنایى بسیار محکم و استوار خواهد بود و پس از تشکیل خانواده از هم نخواهد پاشید. اقدام شتاب زده در این باره در ابتداى جوانى , موجبات سرگردانى و رسوایى و بدعاقبتى را براى آنان به بار خواهد آورد, بنابر این محبت و عشقى مطلوب است که در سایه ایمان به خدا و با در نظر گرفتن شرایط مناسب و آمادگى روحى , اقتصادى , شغلى حاصل شود.چـنـیـن انـتـخـابـى براى جوان , قابل اطمینان بوده و مى تواند مقدمه یک زندگى آرامبخش و سعادتمندانه باشد.

 

حالا این قسمت رو مراقبت لازم دختران برای جلوگیری از خطرات .... از جایی کپی کردم.......

دختران جوان باید مراقب این دامهاى خطرناک و گوناگون باشند که با نام دروغین عشق پاک بر سر راه آنان قرار مى گیرد.دامـهـایـى که پس از افتادن در آن , غالبا رهایى از آن بسیار دشوار است و کفاره لحظه اى غفلت و خـوش بـیـنى بیجا و تسلیم شدن در برابر الفاظ ریاکارانه و توخالى را گاهى در یک عمر نمى توان پرداخت .

ـ دختر جوان باید خود را از محیطها و موقعیتهاى تحریک آمیز دور نگه دارد و از گوش دادن به موزیکهاى محرک و دیدن فیلمهاى فاسد اجتناب ورزد.

ـ بیکارى منشا تمام انحرافها و فسادهاست , دختر جوان باید با یاد گرفتن آشپزى , زمینه موفقیت آینده خود را فراهم سازد.مثل کمک کردن و ازدواج کردن

ـ بـا دوستان مومن و خوب رفت و آمد و مجالست داشته باشد,حتى المقدور سعى کند نمازها را در اول وقت به جا آورد.

ـاز پوشیدن لباسهاى تنگ و چسبنده , حتى در مقابل برادر و خویشان محرم خود هم , خوددارى کند.

اینکار هم می تواند علاقه بیشتر به گرایش جنسی باشد لذا پوشیدن آن خودداری شود

تـخـیـل و تصور درباره مسائل جنسى و شهوت انگیز منجر به تحریکهاى مداوم گردیده و نیروى حیات را از بین برده و انسان را از مسائل حقیقى وواقعى زندگى باز مى دارد.

لذا حضرت زهراى یکى از ویژگیهاى زن پارسا را این مى داند که او مردها را نبیند و خود نیز مورد دید مردها قرار نگیرد.

ادامه مطلب اینجا کلیک کنید...برین همون پوشه هستش

همه اینکارو انجام بدهد کم کم عادت بدی شما بی عادت میشه بخدا منم اینطور شرایط بدی بودم هم داشتم هنگام دید به جنس مخالف سر به زیر می گذاشتم هی مداوم

اینکارو کردم سعی کردم نگاه نکنم فکر گناه چشم بود عادات کرده بودم الان دیگه هیچ چشم چران و عشق وجود ندارد هرکی اینکارو کنه منم اینطوره

ببین اگر دیدی چشم حرام لذت بردی بعدش روزا دیگه هم چنان گناه می ماند و لذت نگاه کردن به زودی تموم میشه

 

اینم روش کنترل غرایز برای همه افراد(اینا مقاله راهکار ساده کمتر شدن به علاقه گرایش های جنسی و فیلم های محرک)

 

روزه که درمان فوق العاده برای کنترل غریزه جنسی است.

 

جلوگیری اختلاط با نا محرم (چه فیزکی و چه ذهنی و چه بصری)

 

تماشا نکردن تصاویر و فیلم های محرک ( باعث میشه تا دیگه کمتر گرایش ات پیش آن ها برویم )

 

عدم استفاده از برخی غذاهای مثل سرخ کردنی ها و غذاهای پر ادویه و پرکالری کمتر مصرف کنید

 

ورزش کردن هرچی دوست دارید البته یاد بگیرید در کلاس ثبت نام کنید.آدم بیکاررو نمی کنه

 

مثل کشتی شنا ورزش های رزمی (این ورزش خیلی خوبه منم اونجا میرم) فوتبال و صحبگاهی و...

 

توجه به نوع استحمام مثل عدم استفاده از شامپوهای که اغلب محرک میل جنسی است و برطرف نکردن موهای زائد.

 

توجه به نوع پوشش و لباس:لباس انسان هر چه گشاد تر باشد باشد و اندام را فشرده نکند غریزه جنسی کم تر تحریک می شود. لباس های تنگ هم فردی پوشیده و هم کسی را نگاه می کند تحریک می کند. این مطلب در دختر و پسر هم مشترک است.

 

پر کاری و پر تلاشی >ایجاد دغدغه های ذهنی برای خودمان و سوژه ی فکری داشتن به طوری که فراغت کم می کند. یکی از مشکلات جوانان امروز این است که ساعت های زیادی را به بطالت می گذرنند. به طور کلی تنهایی برای افراد که از دواجشان دیر شده است.فوق العاده مضر است.این افراد باید کار دسته جمعی شوند البته نه با رفیق ناباب.

 

داشتن روایط عاطفی با پدر و مادر عواطف قوی شد تاثیرات و عملکرد غریزه ی جنسی ضعیف تر  شده و جولان را آن می گیرد .

 

گاهی غریزه ی جنسی برای انسان یک مساله عادی فیزیولوژی و جسمی است.در این انسان ها ماهی یک یا دو بار در خواب احتلامی صورت می گیرد و ولی گاهی به خاطر شرایط درونی است. در این  افراد میل به پر کردن خلاء عاطفی به صورت اطفاء شهوت جنسی است.

برگرفته ازکتاب مطلع مهر

 

من می دونم شما مشکلی دارین نمی تونی از وسواس از خیالات و ذهنی راها بشید

راستی منم اینطور بودم توانستم رها بشم کم کم فراموش کنم براتون راهکار توضیح می دهم....

هر وقتی از خیلاتی از ذهن شما اومد زود فراموش کن فکری بش نکنی به چیزی دیگه فکر کن

اگه فکر کنی بیشتر بهت فکرت میاد اذیت میشی و حتی ذره فکر اومد رها کن و نفس عمیق بکش

حرف های مثبت تو ذهن بپیچ مثلا بگو من کارا نمی کنم  خوشم با اینا نمیاد دیگه از اینا فکر نیار تو ذهنم و... امثال آن ها بگویید...

 

پایان قسمت اول.................................. ادامه این مطالب با اجازه شماست اگه تعداد رای بهتر بیشتر بود دوباره اینو بیشترمی نویسم و رای بدهید تا هفته بعد شاید تا ماهی بعد...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۹۲ ، ۰۹:۳۸
محمد غفاریان

مراقبتهاى لازم دختران جوان

1 ـ دختر جوان باید خود را از محیطها و موقعیتهاى تحریک آمیز دور نگه دارد و از گوش دادن به موزیکهاى محرک و دیدن فیلمهاى فاسد اجتناب ورزد.

2 ـاز پوشیدن لباسهاى تنگ و چسبنده , حتى در مقابل برادر و خویشان محرم خود هم , خوددارى کند.

3 ـ خود را از محیطى که مورد نگاه نامحرم است , دور نگاه دارد.

لذا حضرت زهراى یکى از ویژگیهاى زن پارسا را این مى داند که او مردها را نبیند و خود نیز مورد دید مردها قرار نگیرد.

4 ـ تـخـیـلات و تـفکرهاى خود را کنترل کند و بداند هر چه که به ذهن و اندیشه اش مى گذرد, خـداونـد بـر آن آگـاه است و او در این زمینه مسوولیت دارد و باید تنها به آنچه که عقل و قوانین شرعى تایید مى کنند و مجاز مى دانند, بیندیشد تا رستگار شود.

تـخـیـل و تصور درباره مسائل جنسى و شهوت انگیز منجر به تحریکهاى مداوم گردیده و نیروى حیات را از بین برده و انسان را از مسائل حقیقى وواقعى زندگى باز مى دارد.

((68))

5 ـ بیکارى منشا تمام انحرافها و فسادهاست , دختر جوان باید با یاد گرفتن آشپزى , زمینه موفقیت آینده خود را فراهم سازد.

6 ـ در جـلـسه هاى فرهنگى و مذهبى شرکت نماید و سوالات و پرسشهایى که برایش پیش مى آید مطرح کرده و پاسخ آنها را بیابد.

7 ـ تـوجـه داشـتـه بـاشـد که در ایام عادت ماهانه از ورزشهاى سخت و سنگین و کارهاى دشوار خوددارى نماید و از آب سرد و شنا در آن بپرهیزد.

همچنین از عدم تعادل و بى قواره شدن بدن ناراحت نباشد, زیرا که پس از دوران بلوغ وضعش به تدریج عادى و متناسب خواهد شد.

8 ـ بـا دوستان مومن و خوب رفت و آمد و مجالست داشته باشد,حتى المقدور سعى کند نمازها را در اول وقت به جا آورد.

اگر دوستدار سعادت آینده خود است باید مطلقا از همنشینى و رفت و آمد با دوستان بى بندوبار و منحرف (ولو از نزدیکان و خویشاوندان ) دورى گزیند.

9 ـ قـبـل از خـوابیدن حتما وضو بگیرد و در هنگامى که به بستر مى رود سوره هاى قل اعوذ برب الـفـلـق و قل اعوذ برب الناس (معوذتین ) وآیه الکرسى ((69))

را با توجه و حضور قلب بخواند و با ذکرخدا به خواب برود.

10 ـ حتى المقدور هفته اى یک بار روزه بگیرد.

ایـن عمل در تقرب او به خدا و افزایش ایمان , بسیار مفید بوده و در تقویت اراده اش نقش بسزایى دارد ((70)).

11 ـ پـرخورى و تغذیه مداوم از مواد مقوى و گرم و محرک , علاوه بر اختلالهاى جسمى , همیشه مـقـدارى انـرژى و نـیـروى مازاد بر احتیاج , تولیدخواهد کرد که این نیروى اضافى , محرک میل جنسى است .

افراط در پرخورى موجب حماقت و بروز خوى حیوانى در انسان است , لذا در تعالیم اسلامى توصیه شـده اسـت کـه مـسـتحب است سیرنشده ازسر سفره بر خیزیم و از پرخورى که مکروه بوده و از طرفى حرص و طمع به غذا که مذموم شمرده شده دورى جوییم .

رعایت اعتدال در غذا نیز لازم است , همچنین در هنگام عادت ماهانه از غذاهایى که اصطلاحا سرد است , باید خوددارى شود.

12 ـ دختر جوان باید حریم محرم و نامحرم را حفظ بنماید و از توقف در محل خلوت با فرد نامحرم جـدا دورى گـزیـنـد, زیرا شیطان ونفس اماره قوى است , اگر شخص ثالثى نباشد, وسوسه هاى شیطانى بر عقل انسان , غلبه کرده و زمینه انحراف و گناه براى هردوطرف , فراهم خواهد شد.

13 ـ از شوخى و خنده با نامحرمان خوددارى کرده و در صحبت کردن با آنان مراعات جدى بودن کـلام را بـنماید و حالت و صدا را طورى نازک وظریف نکند که موجب انحراف پسران جوان شود, چـنـانـکـه در قـرآن کـریـم مـى فـرماید: در گفتارتان نرمى نشان ندهید تا دلهاى بیمار بر شما طمع نورزند و سخن را درست ادا کنید ((71)).

14 ـ جـوان بـاید تمایلات و افکار خود را از توجه به روابط نامشروع به روابط صحیح و مشروع و به سوى ازدواج و زندگى آینده معطوف سازد وبداند که دیر یا زود این ایام سپرى خواهد شدو او در آیـنـده اى نـه چـنـدان دور بـایـد بـه انـتـخـاب هـمـسـرى پاک بپردازد و در خود, آمادگیها و شایستگیهاى لازم را براى چنین زندگى سعادتمندانه که بیش از هر چیز, نیاز به سلامتى جسمى و روانى دارد, فراهم سازد.

همواره و در هر حال با ذکر و یاد خدا انس و الفت داشته باشد, زیرا در قرآن آمده است : آگاه باشید که تنها با یاد خدا قلبها آرامش مى یابد, ((72))

همچنین هرکس از یاد خدا فاصله گیرد, زندگانى بر او سخت و دشوار خواهد گشت ((73)).

دخـتـران جـوان بـاید قدر جوانى و پاکى خود را بدانند, در حفظ ونگهدارى آن , نهایت مراقبت را بنمایند و از معرض هرگونه تحریکها و وسوسه هاى شهوانى خود را دور کنند و به هیچ وجه حاضر نشوند در محیطهاى آلوده و با افراد منحرف و بى بندوبار مجالست و ارتباط داشته باشند.

البته در این راه گاهى ممکن است خللى در تصمیم آنان پدید آید, ولى باید استقامت و پشتکار را از دست ندهند و با ایمانى کامل به یارى خدا امیدداشته باشند تا در حفظ این پاکى موفق بمانند و عفت و نجابت خود را حفظ کنند.

۹۰ درصد به پسران شامل میشود .

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۹۲ ، ۰۹:۲۶
محمد غفاریان

کلام  ولایت در مورد نماز

نماز در حالات آمادگی روحی , به آدمی عروج و حال و حضور بیشتر میبخشد و در حالات غفلت و نا امادگی ,در گوش او زنگ آماده باش می نوازد اورابه آن وادی نورانی نزدیک میسازد.لذا نماز در هیچ حالی نباید ترک شود.در عین شدت و محنت ,  در بحبوحه میدان جهاد , در هنگام جهاد , در هنگام فراغ و آسایش , وحتی میان محیط لجن آلودی که انسان با هوس ها و کینه و شهوت ها و خود خواهی ها, پیرامون خود پدید آورده است.نماز یک شربت مقوی و شفابخش است.باید آن را با دل و جان خود نوشید واز نقطه که در آن واقع شده ایم, یک گام با یک میدان به بهشت رضوان نزدیک شد.

از این روست که نه حی الی الجهاد و نه حی الی الصوم و نه حی الی الفاق , نگفته اند , ولی هروز باراها سروده اند:حی الی الصواه.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۹۲ ، ۰۹:۲۲
محمد غفاریان

عشق و جوانى

 

احـسـاسـهاى محبت آمیزى که در دوران جوانى رخ مى دهد و تحت عنوان عشق خوانده مى شود, ممکن است مورد سؤ استفاده قرار گرفته و جوان رااز جاده مستقیم کمال , منحرف سازد.

 

عشق , نوعى کشش و جاذبه اى نیرومند است که بین انسان و یک موجود خارجى , براى رسیدن به یک هدف , ایجاد مى گردد.

 

اگـر مـنـشـا آگـاهـانـه و مـبـدئى الهى داشته باشد, یکى از عالیترین تجلیات روحى انسان و از پرشکوه ترین جلوه هاى آفرینش به شمار مى رود.

اما اگر همین جاذبه عشق تنها ریشه اى غریزى و شهوانى داشته باشد و منشا شیطانى پیدا کند, از مظاهر نفس اماره بوده و در این حالت , عقل و ایمان را در وجود آدمى تضعیف مى کند, بطورى که فـرد عـاشق , دیوانه وار براى رسیدن به معشوق خود, به هر کار نامشروعى دست مى زند تا به کام خودبرسد, حتى اگر در نظر مردم هم رسواییهایى به بار آورد ((64)).

دختران جوان باید مراقب این دامهاى خطرناک و گوناگون باشند که با نام دروغین عشق پاک بر سر راه آنان قرار مى گیرد.دامـهـایـى که پس از افتادن در آن , غالبا رهایى از آن بسیار دشوار است و کفاره لحظه اى غفلت و خـوش بـیـنى بیجا و تسلیم شدن در برابر الفاظ ریاکارانه و توخالى را گاهى در یک عمر نمى توان پرداخت .

دخترانى که از نظر محبت کمبودهایى داشته و در محرومیت به سر برده باشند, خیلى زود تسلیم این اظهار عشقها و محبتهاى ظاهرى و دروغین شده و به دام افراد منحرف و حرفه اى مى افتند.اگر پسر و دختر جوان , در ابتداى بلوغ , بناى مهم و مقدس ازدواج خود را با انحراف جنسى آلوده نکنند و با حفظ احساسات پاک تا زمان مناسب ,صبر کنند و بطور منطقى و آگاهانه , اساس ازدواج را بـر مـعـیارهاى ارزشمند و والا قرار دهند, سعادت زندگى آنان تضمین خواهد شد, زیرا علاقه وعشق آنها به یکدیگر مبنایى الهى و معنوى داشته و چنین بنایى بسیار محکم و استوار خواهد بود و پس از تشکیل خانواده از هم نخواهد پاشید. اقدام شتاب زده در این باره در ابتداى جوانى , موجبات سرگردانى و رسوایى و بدعاقبتى را براى آنان به بار خواهد آورد, بنابر این محبت و عشقى مطلوب است که در سایه ایمان به خدا و با در نظر گرفتن شرایط مناسب و آمادگى روحى , اقتصادى , شغلى حاصل شود.چـنـیـن انـتـخـابـى براى جوان , قابل اطمینان بوده و مى تواند مقدمه یک زندگى آرامبخش و سعادتمندانه باشد.

در غیر این صورت , دوستیها و دلبستگیهاى غیر عاقلانه , که تفکرى منطقى به دنبال آن نباشد, با کـمـال تـاسـف موجب ارتباطهاى نامشروع کبه صورت نامه , تلفن و ملاقات در کوچه و خیابان ک مـى شـود کـه عـشـقـهـاى دروغـیـن و هوسهاى زودگذرى بیش نخواهد بود و نقطه پایانى آن ارضـاى کـامـجـویـیـهاى گناه آلود و بى قید و شرط است و پس از آن با فرونشستن آتش هوس و شـهـوت از یـکدیگر جدا شده و بعد از اندکى همه چیز فراموش مى گردد و عشق سوزان مبدل به حـالـت پـشـیمانى و غم و اندوه و بى آبرویى و سردرگمى , در آغاز زندگى خواهد شد و این خود اختلالها وناسازگاریهاى مراحل بعدى زندگى را به دنبال خواهد داشت .

مـیـدان نـدادن بـه عقل و بازگذاردن عرصه شهوت , چشم و گوش انسان را کور و کر   مى کند, بـطـورى کـه عـواقب وخیم و خطرناک آن را تنها پس ازارتکاب عمل مى فهمد, زیرا قبل از عمل , رسوایى کار ناپیدا و پوشیده است ((65)).

علل پیدایش انحراف جنسى

معمولا پیدایش روابط نامشروع و انحراف جنسى در جوان در اثر علتهاى زیر به وجود   مى آید:.

1 ـ مساعد نبودن شرایط خانوادگى و محیط زندگى

. ـ رعایت نکردن حریم بین زن و مرد.

3 ـ عدم توجه والدین به احکام دینى زناشویى درباره یکدیگر.

4 ـ بى توجهى در مجالستها و همنشینى با افراد بى بندوبار و لاابالى و خانواده هاى منحرف فامیل .

5 ـ برنامه نداشتن در اوقات فراغت و بیکار بودن .

6 ـ رفت و آمد در محیطهاى آلوده و چشم چرانى .

7 ـ گـوش دادن بـه گـفـتـگـوهـاى افراد منحرف و آلوده درباره مسائل جنسى و کسب اطلاع نادرست و نامناسب و نداشتن آگاهى صحیح به مسائل بلوغ .

8 ـ نارساییهاى ذهنى و عدم کسب موفقیتهاى تحصیلى و درسى .

9 ـ خیال پردازیهاى انحراف آمیز در هنگام تنهایى و خلوت گزینى .

10 ـ تحریکهاى جنسى از طریق عکسها و تصویرها.

11 ـ ضعف ایمان و نداشتن تربیت صحیح دینى .

12 ـ همنشینى با دوست و رفیق منحرف .

همه اینها مى تواند زمینه هاى بروز انحرافات جنسى در نوجوان را فراهم سازد.

اگـر بـخـواهیم همه این عوامل را در یک کلام , خلاصه کنیم , باید بگوییم که رعایت نکردن راه و روش زنـدگـى و سـنـتـهـاى اسلامى در محیط خانوادگى و اجتماعى , چه در زمان کار و یا در ایـام فـراغـت , مـوجـبـات پـدید آمدن این انحرافات را فراهم خواهدساخت و همین طور اگر در ریشه هاى پیدایش انحرافات جنسى ک از قبیل روابط نامشروع بین دختر و پسر, همجنس گرایى ک تحقیق نماییم , مى بینیم که هر خانواده اى که دستورهاى اسلامى ,بخصوص حریم بین زن و مرد و دختر و پسر, را رعایت نکرده باشد, به نوعى از انواع انحراف جنسى مبتلا گردیده است ((66)).

هشدار.

اگر جوان در هنگام پیدایش حالت انحراف جنسى و روابط نامشروع به انحرافى بودن و خطرناک بودن عمل خود توجه نکند و آن را ترک ننماید,به زودى این رفتار, شکل عادت به خود مى گیرد, عـادتـى ریـشـه دار و کـشـنـده کـه جوان پاک را آلوده ساخته و نیروى شاداب جوانى و خلاقیت واسـتـعـدادهـاى او را بـه نابودى مى کشاند, بطورى که ادامه آن , موجب عواقب شوم و ناگوارى خواهد شد.

بـایـد دانـسـت کـه خـطرناکتر از این براى جوان کپس از آگاهى به پى آمدهاى شوم آن ک یاس و نـاامـیدى است که در راه مبارزه با این عادت به خود راه مى دهد, زیرا نومیدى بزرگترین سد راه نجات مبتلایان به این بیمارى خواهد بود.

پـس جوان به محض آگاهى به زیانها و خطرات این کار, بجاى هرگونه سستى و یاس و اضطراب بـى فایده , باید با اعتماد کامل به نصرت الهى , اقدام به ترک آن کند و بداند که اگر واقعا قصد ترک آن را داشته باشد, قطعا موفق خواهد شد ((67)).

بازگشت .

جـوان مـبتلا به انحراف جنسى و روابط نامشروع باید بداند که او قادر خواهد بود و       مى تواند از این عـمـل زشـت دست بردارد و تصمیم جدى وحقیقى به توبه بگیرد, بخصوص که سن چندانى از او نمى گذرد و این کار, هنوز به صورت عادت در عمق وجودش رخنه نکرده است .

بـا قـدرى هـمـت و یـارى خـواستن از خدا, به زودى مى تواند از این رفتار نابهنجار که ویرانگر سـلامتى و سرمایه جوانى اوست ک دست بردارد وخود را از چنگال این عادت شوم نجات دهد و به زنـدگـى عـادى و پاک خویش باز گردد, در هر حال باید بداند که اگر اسلام این اعمال را نهى کرده است حکمتى جز مصلحت فرد و جامعه را منظور نداشته است .

احکام انحراف جنسى از نظر اسلام

1 ـ خودآرایى و خودنمایى براى نامحرمان , از گناهان کبیره بوده و موجب کیفر است .

2 ـ همجنس گرایى دو زن را سحق مى نامند و کیفر آن دو, صد ضربه تازیانه است .

در صورتى که تکرار شود و حد بر آنان جارى شود, در مرتبه چهارم اعدام مى شوند.

3 ـ حد شرعى و کیفر زنا در مورد زن و مرد مجرد صدضربه تازیانه است .

چنانچه سه بار حد بر هر کدام جارى شود در مرتبه چهارم , اعدام مى شوند.

4 ـ حد و کیفر زنا در مورد زن و مرد همسردار اعدام و سنگسار است .

ایـن کـیفرهاى سخت در مورد انحرافها و مفاسد جنسى نشانگر اهمیتى است که اسلام براى پاک بودن جامعه از این مفاسد قائل است .

 

 

چند حکم فقهى

ـ نگاه کردن زن به بدن نامحرم , حرام است .

ـ دختر باید بدن و موى خود را از پسر و مرد نامحرم بپوشاند, بلکه احتیاط واجب آن است که بدن و موى خود را از پسرى هم که بالغ نشده , ولى خوب و بد را مى فهمد بپوشاند.

ـ نـگاه کردن به شرمگاه دیگرى حرام است و احتیاط واجب آن است که به شرمگاه بچه کوچک که خوب و بد را مى فهمد, نگاه نکند.

دستوراتى که اسلام آورده براى پاک و سالم ماندن انسان و جامعه است .

خـالقى که آفریننده بشر است برنامه سعادت و هدایت او را ارائه نموده است که به مصلحت فرد و جامعه است و اجتماعى که آن را رعایت کند,هرگز دچار مفسده اى نخواهد شد.

از طرفى براى یک دختر جوان و با ایمان اگرچه ممکن است لحظه اى میل جنسى به شدت برسد و مـوقـتـا افـکـار او را تـحت تاثیر قراردهد, اما بااتکاى به خدا و صبر و استقامت و تحمل همراه با عـصـمـت و تـقـوا در برابر فشار و محرومیتها و ناگواریها سبب گشایش باطنى و نورانیت قلبى خواهدشد ((74)).

دختر با ایمان باید بداند این دوران , هنگام شکوفایى روحى وقلبى خواهد بود و او تازه در این مسیر پرتلاطم , قدم گذارده و در آینده ممکن است بامشکلاتى بیشتر روبه رو شود, ولى در اثر مقاومت و تقوا و تزکیه نفس , صاحب روحى لطیف و متعالى گردیده و به درجه اى ارتقا خواهد یافت که این قبیل مسائل براى او در سطحى بسیار پایین قرار مى گیرد, بطورى که لذات معنوى پاکى و عفاف را در قلبش که مصفا به صفاى ایمان گردیده حس خواهد کرد.

وقایع و حوادث خوبى برایش اتفاق خواهد افتاد, خوابهاى خوب و شیرینى از اولیا و ائمه معصومین , بـه او نوید خواهد داد و با علم ملکوت , ارتباطبرقرار خواهد نمود و به حالات عرفانى خواهد رسید کـه لـحـظـه اى از آن را, کـسـانـى کـه غـرق در شهوت و پول پرستى و مال دوستى و زرق و برق وزیورپرستى هستند, درک نخواهند کرد.

امـا بـاید این جوانان پاک و تزکیه یافته , توجه داشته باشند که نباید زمانى به خود مغرور شده و از تـوفیقاتى که خداوند نصیبشان کرده , غافل شوند, چراکه با یک لحظه غفلت همه آنچه را که بر اثر تـقوا به دست آورده اند از دست خواهند داد و در سراشیبى سقوط قرار خواهند گرفت , زیرا نفس چـون اژدهـایـى مى ماند که در نهانگاه روح انسان بیدار است و با کوچکترین غفلت , بر عقل , غلبه یافته و همه پاکى و عفت انسان را نابود مى سازد, مولوى مى گوید:.

نفس اژدرهاست او کى مرده است ککککک از غم بى آلتى افسرده است .

سـخنانى چند از پیامبر(ص ) وائمه معصومین (ص ) درباره جوانى د قال رسول اللّه (ص ): اوصیکم بـالشبان خیرا فانهم ارق افئده ان اللّه بعثنى بشیراونذیرا فحالفنى الشبان و خالفنى الشیوخ ثم قرا فـطـال عـلـیـهـم الامد فقست قلوبهم , رسول اکرم (ص ) فرمود: به شماها درباره نیکى کردن به جوانان سفارش مى کنم , زیرا که آنها دلى رقیقتر و قلبى فضیلت پذیرتر دارند.

خداوند مرا به پیامبرى برانگیخت تا مردم را به رحمت الهى بشارت دهم و از عذابش بترسانم .

جـوانان سخنانم را پذیرفتند و با من پیمان محبت بستند, ولى پیران از قبول دعوتم سرباز زدند و به مخالفتم برخاستند و دچار قساوت و سخت دلى شدند.

د قـال عـلی (ع ): بادر شبابک قبل هرمک , وصحتک قبل سقمک , ((75))

على (ع ) فرموده :دریاب جوانى ات را قبل از پیرى و سلامت خود راقبل از بیمارى .

دعن جعفربن محمد عن آبائه (ص ) فى قوله تعالى : ولا تنس نصیبک من الدنیا.

قـال لا تنس صحتک وقوتک وفراغک وشبابک ونشاطک وغناک و ان تطلب به الاخره , ((76))

امام صادق (ع ) از پدران خود, در تفسیر آیه ولا تنس نصیب ک من الدنیا روایت کرده است که سلامت , نیرومندى , فراغت , جوانى , نشاط و بى نیازى خود را فراموش منما, در دنیا از آنها بهره بردارى کن و متوجه باش که از آن سرمایه هاى عظیم به نفع آخرت خود استفاده نمایى .

د قـال ابـو عـبداللّه (ع ): کان فیما وعظ به لقمان ابنه یا بنى و اعلم انک ستسال غدا اذا وقفت بین یـدى اللّه عـزوجـل عـن اربـع , شبابک فیما ابلیته وعمرک فیما افنیته ومالک مما اکتسبته وفیما انفقته , ((77)).

امـام صادق (ع ) فرموده است : از مواعظ لقمان حکیم به فرزند خود این بود که فرزندم ! بدان فردا کـه در پیشگاه الهى براى حساب , حاضر مى شوى درباره چهار چیز از تو مى پرسند: جوانى ات را در چه راهى صرف کردى ؟ عمرت را در چه کارى فانى نمودى ؟ ثروتت را چگونه به دست آوردى و آن را در چه راهى مصرف کردى ؟.

د قـال رسـول اللّه (ص ): ان الـعبد لا تزول قدماه یوم القیهمه حتى یسال عن عمره فیما افنا وعن شبابه فیماابلاه , ((78)).

رسول اکرم (ص ) فرموده است که : در قیامت هیچ بنده اى قدم ازقدم بر نمى دارد تا به این پرسشها پاسخ دهد: اول آن که عمرش را در چه کارى فانى نموده است .

دوم : جوانى اش را در چه راهى صرف کرده است ؟.

د قال علی (ع ): شیئان لا یعرف فضلهما الا من فقد هما: الشباب والعافیه , ((79)).

عـلـى (ع ) فرموده : دو چیز است که قدر و قیمتشان را نمى شناسد مگر کسى که آن دو را از دست داده باشد: یکى جوانى و دیگرى تندرستى است د.

قـال رسـول اللّه ر: یـا ابـاذر اغـتنم خمسا قبل الخمس , شبابک قبل هرمک وصحتک قبل سقمک وغناک قبل فقرک وفراغک قبل شغلک وحیهوتک قبل موتک ((80)).

رسول اکرمر به ابى ذر غفارى فرمود: پنج چیز را پیش از پنج چیز, غنیمت بشمار! جوانى ات را قبل از پـیـرى ,سـلامـتـت را قبل از بیمارى , تمکنت راقبل از تهیدستى , فراغتت را قبل از گرفتارى , زندگانى ات را قبل از مرگ .

د قـال رسـول اللّه (ص ): فـلـیاخذ العبد المومن من نفسه لنفسه , ومن دنیاه لاخرته , وفى الشبیبه قبل الکبر وفى الحیهوه قبل الممات , ((81)).

رسول اکرم (ص )فرمود: بر مرد با ایمان لازم است که از نیروى خود به نفع خویشتن استفاده نماید, از دنیاى خود براى آخرت خویش , و از جوانى خود پیش از فرا رسیدن ایام پیرى , و از زندگى پیش از رسیدن مرگ .

د وعنه (ص ): ان للّه ملکا ینزل فى کل لیله فینادى یا ابنا العشرین جدواواجتهدوا ((82)).

و نـیـز فـرمـوده اسـت که فرشته الهى هرشب به جوانان بیست ساله ندا مى دهد: [براى سعادت و رستگارى خود] کوشش و تلاش کنید.

د عـن الـنـبـى (ص ): سـبـعـه یـظلهم اللّه فى ظله یوم لا ظل الا ظله , الامام العدل وشاب نشا فى عباده اللهب ((83)).

رسـول اکرم (ص ) فرموده است : خداوند هفت گروه را در سایه رحمت خود جاى مى دهد, روزى کـه سـایـه اى جز سایه او نیست : اول زمامدار دادگرو دوم جوانى که در عبادت خداوند, پرورش یافته باشدب.

د قـال عـلـی (ع ): من کرمت علیه نفسه لم یهنها بالمعصیه , ((84))

على (ع ) فرموده است : کسى که نفس شرافتمند و با عزت دارد, هرگز آن را با پلیدى گناه , خوار و پست نخواهد ساخت .

د قال علی (ع ): کم من شهوه ساعه اورثت حزناطویلا, ((85)).

عـلـى (ع ) فـرمـوده اسـت : چه بسا لذت کوتاه و شهوت زودگذرى که غصه ها و اندوه فراوانى به دنبال دارد.

توبه جوان

دقال رسول اللّه ر: ما من شئ احب الى اللّه من شاب تائب , ((86)).

پیامبر اکرمر فرموده : محبوبتر از هر چیز نزد خداوند, جوانى است که از گناه خود توبه مى کند و از پیشگاه الهى طلب آمرزش می نماید.

نیاز جنسی، بخش جدایی ناپذیر ماهیت زیستی، روانی و اجتماعی آدمی را تشکیل می دهد و روشن است که کیفیت ارضای این نیاز نقش بسیار مهمی در سلامت و بهداشت روانی فرد و جامعه دارد. بر اساس آموزه های دینی، اگر این نیاز به صورت شرعی و معقول (ازدواج) و در زمان مناسب ارضا شود باعث آرامش خاطر، رشد شخصیت و نیز استمرار حیات بشر می شود و اگر امکان ارضای صحیح آن فراهم نیاید به صورت انحرافات جنسی و بی بند و باری های اخلاقی نمودار خواهد شد.

 

 

عوامل موثر در افزایش سن ازدواج

مسئله مشکلات و موانع ازدواج از یک سو و آرزوها، ایده آل ها و تصویری که دختران و پسران از آینده و زندگی مشترک خود دارند از سوی دیگر موجب گردیده که جوانان به آسانی تن به ازدواج ندهند.

جوان در جستجو و تلاش برای رسیدن به شکلی از زندگی است که رهیافت واقعی جامعه است اما از سوی دیگر، فرصت ها و امکانات مساوی برای دست یابی به این شرایط وجود ندارد. بسیاری از جوانان با این استدلال که تامین هزینه های عقد و عروسی، تهیه منزل و اسباب و لوازم زندگی بسیار سخت است و نمی توان از عهده مخارج آینده زندگی بر آمد و آبرومند زندگی کرد بر خلاف میل باطنی از ازدواج به موقع خودداری می کنند.

به نظر می رسد افزایش سن ازدواج و انحرافات اخلاقی رابطه ای دو سویه بر قرار باشد. برخی پژوهش ها نشان می دهند روابط آزاد بین دختر و پسر امکان ارضای جنسی نیاز به ازدواج را در جوانان کمرنگ کرده است. بنابراین روابط آزاد دختر و پسر امکان بهره گیری جنسی از طریق غیر ازدواج که در عین حال مسئولیت چندانی بر عهده فرد نمی گذارد خود یکی از عوامل افزایش سن ازدواج است.

در سال اخیر آمار منحنی های رو به رشد و مشابهی را در زمینه انحرافات و بی بند و باری های اخلاقی در میان جوانان نشان می دهند. به طور قطع نمی توان یک عامل را علت انحرافات اخلاقی و بی بند و باری جنسی جوانان دانست در بیشتر موارد ترکیبی اخلاقی جوانان تا حد زیادی ناشی از فراهم نبودن شرایط ازدواج برای جوانان یا به تعبیر دقیق تر، افزایش سن ازدواج است.

 

سخن پایانی

یکی از مشکلات جوانان تجرد و فراهم نبودن زمینه برای ازدواج است که به نوبه خود باعث انواع انحرافات و بی بند و باری های اخلاقی در جامعه و به ویژه در بین جوانان شده است. تاثیر افزایش سن ازدواج در انحرافات اخلاقی جوانان به قدری وسیع و گسترده است که تحقیقی مستقل و جداگانه می طلبد.

گرچه نمی توان همه انحرافات اخلاقی و بی بند و باری های جنسی جوانان را ناشی از افزایش سن ازدواج دانست اما به یقین بخش عمده ای از انحرافات اخلاقی جوانان ریشه در این مسئله دارد.

قدر مسلم این است که اقدامات پیشگیرانه در زمینه انحرافات اخلاقی و برنامه ریزی برای ازدواج در زمان مناسب در قدم اول به خود جوانان مربوط می شود که با پیروی از دستورات اسلامی مبنی براقدام به موقع برای ازدواج و مقاومت در برابر وسوسه از خطرات احتمالی پیشگیری کنند. در مرحله بعد خانواده ها و سازمان های اجتماعی به ویژه دولت در مورد ازدواج جوانان نقش و مسئولیت خطیری را بر عهده دارند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۹۲ ، ۰۹:۲۰
محمد غفاریان

دعاهای قرآنی

پروردگارا کسانى که ما را گمراه نمودند تو گمراهشان کن آن چنان که ما را گمراه نمودند، بتها مى گویند ما هم از آنها بیزاریم و هرگز ما را عبادت نکردند بلکه خود را عبادت کردند و پرستیدند

1 - ربنا اتنا فى الدنیا حسنه و فى الاخره حسنه و قنا عذاب النار 201/2
پروردگارا در دنیا و آخرت به ما نیکى و احسان فرما و ما را از عذاب آتش دوزخ مصون بدار.

2 - ربنا اتنا فى الدنیا و ماله فى الاخره من خلاق 200/2
پروردگارا در دنیا رحمت و نعمت به ما عنایت کن هر که از رحمت تو محروم شد در آخرت بهره ندارد.

3 - ربنا اتنا من لدنک رحمه و هیى لنا من امرنا رشدا. 10/18
روردگارا ما، از جانب خود بر ما رحمتى فرست و براى رشد عقلى ما وسائل هدایت و ارشاد آماده فرما.

4 - ربنا اتهم ضعفین من العذاب و العنهم لعنا کبیرا. 69/33
پروردگارا ما آنها که ما را گمراه نمودند عذاب آنها را دو چندان کن و از نعمتهاى خود محروم ابدى فرما.

5 - ربنا امنا بما انزلت و اتبعنا الرسول فاکتبنا مع الشاهدین . 53/3
پروردگار ما، ما به تو و آنچه بر پیغمبرت فرستادى ایمان آوردیم و از رسول تو پیروى کردیم نام ما را از شهادت دهندگان به توحید و نبوت قرار ده.

6 - ربنا امنا فاغفرلنا و ارحمنا و انتخیر الراحمین . 109/23
پروردگار ما، ما به تو ایمان آوردیم ما را ببخش و بیامرز و به ما رحم کن که تو بهترین بخشندگانى .

7 - ربنا امنا فاکتبنا مع الشاهدین . 83/5
پروردگار ما، ما به تو ایمان آوردیم ما را در زمره گواهان توحید و موحدین قرار ده .

8 - ربنا ابصرنا و سمعنا فارجعنا نعمل صالحا انا موقنون . 12/32
پروردگار ما آنچه به ما وعده فرموده بودى و دیدیم و شنیدیم ما را به دنیا برگردان تا عمل صالح کنیم که ما به حشر و نشر و کتاب و معاد یقین پیدا کرده ایم.

9 - ربنا اتمم لنا نورنا و اغفرلنا انک على کل شى ء قدیر. 8/66
پروردگارا نور علم و ایمان را براى ما تمام گردان و ما را بیامرز که تو بر هر چیز قادر و توانایى .

10 - ربنا اخرجنا منها فان عدنا فانا ظالمون . 108/23
پروردگارا ما را از جهنم بیرون ببر که اگر ما دوباره عصیان کنیم ستمکاریم .

11 - ربنا اخرجنا نعمل صالحا غیر الذى کنا نعمل. 37/35
پروردگارا ما را از این آتش بیرون کن تا به پیروى پیغمبرت عمل صالح کنیم غیر از آنچه مى کردیم .

12 - ربنا اخرجنا الى اجل قریب نجب دعوتک و نتبع الرسل. 44/14
پروردگارا ما، عذاب را براى ما به تاخیر انداز و مهلت کوتاهى ده تا آنچه فوت شده جبران کنیم ما دعوت تو را اطاعت کنیم و پیغمبر تو را پیروى نماییم.

13 - ربنا اخرجنا من هذه القریه الظالم اهلها و اجعل لنا من لدنک ولیا و اجعل لنا من لدنک نصیرا. 75/4
پروردگارا ما را از دست ستمکاران نجات ده و راه فرج و نجاتى به ما بنما و یار و مددکارى براى ما بفرست که از جانب تو یاور ما باشد.

14 - ربنا استمتع بعضنا ببعض و بلغنا اجلنا. 128/6
پروردگارا بعضى از ما از بعض دیگر بهره مند شدیم و رسیدیم به آنچه مقرر فرموده اى .

15 - ربنا اصرف عنا عذاب جهنم ان عذابها کان غزاما. 65/25
پروردگارا بگردان از ما عذاب جهنم را که آن عذاب براى همیشه هلاک کننده است .

16 - ربنا اطمس على اموالهم و اشدد على قلوبهم فلا یومنوا حتى یروا العذاب الالیم. 88/10
پروردگارا اموال آنها را نابود ساز و دلهاى آنها را قسى و سخت گردان که ایمان نمى آورند جز به دیدن عذاب سخت .

17 - ربنا اغفرلنا ذنوبنا و اسرافنا فى امرنا و ثبت اقدامنا و انصرنا على القوم الکافرین. 147/3
پروردگار ما گناهان ما را بیامرز و لغزش و اسراف ما را ببخش و قدمهاى ما را در راه انجام وظیفه ثابت بدار و بر کفار نصرت و پیروزى بخش .

18 - ربنا اغفرلنا و لاخواننا الذین سبقونا بالایمان و لاتجعل فى قلوبنا غلا للذین امنوا. 10/59
پروردگار ما بیامرز ما را و برادران ما را که در ایمان بر ما سبقت گرفتند خدایا در دلهاى ما براى گرویدگان به تو کینه و کدورتى قرار مده که تو مهربانى.

19 - ربنا انک روف رحیم. 10/59
پروردگار ما تو به تحقیق رئوف و مهربانى .

20 - ربنا اغفرلى ولوالدى و للمومنین یوم یقوم الحساب. 41/14
پروردگار ما مرا و پدر مادر مرا و همچنین مومنین را در روز حساب بیامرز.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۹۲ ، ۰۹:۱۹
محمد غفاریان

 

داستان زیبا جالب حجاب

 

 

 

دختران و حمل اسلحه در دانشگاه (انلاین)      

 

آنچه می‌خوانید خاطره‌ایست از حجت الاسلام مسلم داوود نژاد، مشاور فرهنگی در دانشگاه‌های استان اصفهان که اینک به گوش جان می‌نیوشیم:

قبل از نقل خاطره بگویم که بعضی از کلاس‌های دانشگاه ما تا ساعت 10 شب ادامه دارد و این باعث مشکل برای خیلی از دختران شده است!

ساعت حدود 5 عصر بود و من مشغول نوشتن یک طرح برای باشگاه پژوهشی در کمیته‌ی فرهنگی بودم کاملاً تمرکز گرفته بودم که ناگهان یک دختر خانمی مانتویی با ظاهری بسیار نامناسب وارد اتاق من شد و سلام کرد!

جواب سلامش که دادم بدون مقدمه گفت :

«حاج آقا ببخشید می‌توانم به شما اعتماد کنم؟ بچه می‌گویند راز کسی را فاش نمی‌کنید !»

من هم به گونه‌ای که خیالش را راحت کنم محکم گفتم :

«مطمئن باش من در موضع مشورت به هیچ کس خیانت نمی‌کنم.»

همین که خیالش راحت شد چند لحظه‌ای سکوت کرد و بعد با احتیاط گفت :

«حاج آقا من یک سؤال شرعی دارم آیا دختران می‌توانند برای امنیت خود اسلحه همراه خودشان داشته باشند؟»

شما بودی چی می‌گفتی؟

من که از تعجب نمی‌دانستم چه بگویم تمرکز گرفتم و با تأمل گفتم :

«منظورت را واضح‌تر بگو»

آن دختر خانم که یک دیگر جرات حرف زدن پیدا کرد بود گفت:

«حاج آقا راستش را بخواهید من هر روز یک اسلحه رزمی امثال چاقو و ... با خودم دارم ولی می‌خواهم یک کلت کمری تهیه کنم!»

توی این دانشگاه ما چیزهایی آدم می‌بیند که در هیچ جای دنیا نمونه ندارد!

بنده‌ی خدا که منتظر موضع مخالف من بود با این حرف‌های من داشت شاخ در می آورد برای همین خیلی زود گفت: «چی؟ چه؟ چه اسلحه ایی مجاز است؟ اسمش چیه؟»

گفتم : «آخه چرا؟»

گفت : «حاج آقا من بعضی وقت‌ها که تا ساعت 9 یا 10 شب کلاس دارم وقتی به منزل برگردم نزدیک ساعت 11 شب می‌شود برای همین وقتی از دانشگاه به طرف خانه می‌روم در پیاده رو که پسرها اذیت می‌کنند و متلک می‌گویند وقتی منتظر تاکسی می‌شوم ماشین‌ها مدل بالا بوق می‌زنند و اذیت می‌کنند ! حاج آقا به خدا شاید وضع ظاهریم به نظر شما بد باشد ولی من اهل خلاف و رابطه‌های نامشروع نیستم من فقط دلم می‌خواهد خوش تیپ باشم !»

من هم بدون مکث گفتم : «خوب از نظر دین هیچ طوری نیست شما اسلحه دفاعی داشته باشید اصلاً همه دختران برای دفاع از خود باید نوعی اسلحه حمل نمایند ولی نه هر سلاحی یک نوع سلاح است که خیلی هم قدرت تخریب و دفاعی بالایی دارد»

بنده‌ی خدا که منتظر موضع مخالف من بود با این حرف‌های من داشت شاخ در می آورد برای همین خیلی زود گفت: «چی؟ چه؟ چه اسلحه ایی مجاز است؟ اسمش چیه؟»

دختر زن بد حجاب مزاحم

من که دیدم بدجوری عجله دارد گفتم :«اگر بگویم قول می‌دهی یک هفته استفاده کنی اگر جواب نداد دیگر استفاده نکنی»

بنده خدا خیلی هیجان زده شده بود گفت: «قول می دم قول می دم ... قول مردونه !»

گفتم : «اسم آن سلاح بی خطر و بسیار کار آمد چادر است! شما یک هفته استفاده کنید ببینید اگر کسی مزاحم شما شد دیگر هیچ وقت به طرفش نروید!»

با تعجب مثل کسی که ناگهان همه انرژی او کاهش پیدا کرده باشد گفت: «چادر! اخه چادر ...»

گفتم : «دیگه اخه ندارد یک هفته هم هیچ اتفاقی نمی‌افتد»

با حالت نیمه ناامیدی تشکر کرد و رفت.

و من ماندم و فکر مشغول که ای بابا عجب کاری کردم نکند بنده خدا دیگر هیچ وقت سراغ چادر نرود نکند از مشورت کردن با روحانی بیزار شود. حضرت وجدان من را سرگرم این فکرها کرده بود که یادم افتاد به حرف امام خمینی عزیز که فرمودند: «ما مأمور به وظیفه هستیم نه مأمور به نتیجه !»

لذا با خدای خودم خیلی خودمانی گفتم : « خدایا من سعی کردم وظیفه‌ام را انجام دهم انشالله مورد رضایت تو قرار گرفته باشد بقیه‌اش هم ،هر چه تو صلاح بدانی... »

مدت حدود یکی دو ماه از جریان گذشت و من به کلی فراموش کرده بودم تا اینکه روزی یک خانم محجبه به اتاق من آمد سلام کرد گفت : «حاج آقا می‌شناسی؟»

من هم هرچه فکر کردم به یاد نیاوردم برای همین گفتم : «بخشید شما را نمی‌شناسم»

گفت : «من همان دختری هستم که اسلحه به من دادی تا همراه خودم حمل کنم حالا هم که می‌بینید مثل یک بچه‌ی خوب، سلاح چادر حمل می‌کنم هرچند هنوز درست و حسابی چادری نشده‌ام! ولی مادرم خیلی دعاتون کرده چون که هر روز به خاطر چادر نپوشیدن من در خانه دعوا داشتیم .راستش حاج آقا خانواده ما مخصوصاً مادرم چادری هست و اهل مجالس مذهبی ولی من فرزند ناخلف شده بودم که حالا به قول مادرم سر به راه شدم»

هیچ وقت فکر نمی‌کردم دخترهای چادری این همه امنیت دارند! و این همه خیالشان از بابت مزاحم‌های خیابانی راحت است

من هم که حیرت زده شده بودم گفتم : « خوب برایم تعریف کنید چه شد که چادری بودن را ادامه دادی؟»

دختر زن حجاب چادر

مکثی کرد شروع به گفتن جریان کرد: « راستش حاج آقا وقتی از اتاق شما رفتم خیلی درباره حرف‌های شما با تردید فکر کردم ولی تصمیم گرفتم امتحان کنم برای همین چند روزی وقت برگشتن از دانشگاه به طوری که هم‌کلاسی‌ها متوجه نشوند مخفیانه چادر می‌پوشیدم ولی از وقتی که چادر بر سر می‌کنم ساعت 10 و یا 11 شب هم که از دانشگاه بر می‌گردم نه پسری به من متلک می‌گوید نه ماشین مزاحم بوق می‌زند اصلاً کسی تصور نمی‌کند که من چادری اهل خلاف باشم راستش را بخواهید بدانید

هیچ وقت فکر نمی‌کردم دخترهای چادری این همه امنیت دارند! و این همه خیالشان از بابت مزاحم‌های خیابانی راحت است

. کم کم جریان چادری پوشیدن من را بچه‌های کلاس متوجه شدند الان هم مدت‌ها است که دائم با چادر رفت و امد می‌کنم و از کسی هم خجالت نمی‌کشم البته فکر نکنید حالا دیگر بسیجی شده‌ام ولی قصد ندارم اسلحه ایی که تازه کشفش کرده‌ام را به این راحتی از دست بدهم. بعضی از دخترای کلاس متلک می‌گویند ولی بیچاره هاخبر ندارند من چه گنجی یافته‌ام. البته جریان را برای یکی از بچه‌ها که نقل کردم تمایل پیدا کرده برای فرار از دست مزاحم‌ها چادر بپوشد ولی خودش می‌گوید خانواده‌اش اصلاً اهل چادر و امثال چادر نیستند ولی فکر کنم تصمیم دارد چادر بخرد»

راستش را بخواهید من دیگر حرفی برای گفتن نداشتم برای همین فقط به حرف‌های او توجه می‌کردم دلم می‌خواست زودتر از اتاق برود تا اشک‌هایم سرازیر شوند.

وقتی از اتاق رفت تنها کاری که توانستم انجام بدهم سجده شکر بود.

 

 

منبع :

 گروه دین تبیان

از سایت hejabpix.blogfa.com

 

 

داستان مرد مومن محمود آقا به دختر بد حجاب

دختر یک آدم طاغوتی بود. یک روز آمد در مغازه. یادم نیست چه می خواست؛ ولی می دانم محمود چیزی به او نفروخت. دختر عصبانی شد، تهدید هم کرد حتی!

شب با پدرش آمد دم خانه مان. نه گذاشت و نه برداشت، محکم زد توی گوش محمود! محمود خواست جوابش را بدهد، پدرم نگذاشت. می دانست پدرش توی دم و دستگاه رژیم، بروبیایی دارد. هرجور بود قضیه را فیصله داد.

دختره، دو سه بار دیگر هم آمد در مغازه. محمود چیزی به او نفروخت ؛ می گفت:«ما به شما بی حجاب ها، هیچی نمی فروشیم.»

 

 همان شهید محمود کاوه است ....

 

ساکنان ملک اعظم1، منزل شهید کاوه، ص

از سایت hejabpix.blogfa.com

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۲ ، ۱۲:۱۱
محمد غفاریان

حجاب از دیدگاه امام خمینی(ره )

 

آرى در اسلام زن باید حجاب داشته باشد، ولى لازم نیست که چادر باشد. بلکه زن مى‏تواند هر لباسى را که حجابش را به وجود آورد اختیار کند. ما نمى‏توانیم و اسلام نمى‏خواهد که زن به عنوان یک شى ء و یک عروسک در دست ما باشد. اسلام مى‏خواهد شخصیت زن را حفظ کند و از او انسانى جدى و کارآمد بسازد. ما هرگز اجازه نمى‏دهیم تا زنان فقط شیئى براى مردان و آلت هوسرانى باشند .

بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی ، اجبار حجاب بانوان در اداره هاو سطح کشور را از اولویت های برنامه های فرهنگی نظام قرار دادند و ذره ای در این امر نرمش از خود نشان ندادند، چرا که بی حجابی و بی بندوباری را به حق ترفند استعمار برای تخدیر و به نابودی کشیدن نسل کشورها می دانستند.

بنابر این از همان روزهای اوّل انقلاب به مسئولان دولت وقت، برای جلوگیری از بی حجابی نهیب زدند: «الآن وزارتخانه‏ها- این را مى‏گویم که به دولت برسد، آنطورى که براى من نقل مى‏کنند- باز همان صورت زمان طاغوت را دارد. وزارتخانه اسلامى نباید در آن معصیت بشود. در وزارتخانه‏هاى اسلامى نباید زنهاى (بى حجاب) بیایند؛ زنها بروند اما با حجاب باشند. مانعى ندارد بروند؛ اما کار بکنند، لکن با حجاب شرعى باشند، با حفظ جهات شرعى باشند.» صحیفه نور ج‏6 329

امام خمینی (ره) چادر را حجاب برتر می دانستند و در خاطره یکی از همراهان امام راحل در «نوفل لوشاتو » می‌خوانیم: «در مورد حجاب هم وقتی از فرانسه آمدم، هنوز با مانتو و شلوار و مقنعه بودم. یک بار در مهران، پایم صدمه دید و من با عصا و با همان مانتو و شلوار خدمت امام رفتم تا گزارش بدهم. امام فرمودند: اگر چادر ندارید، بگویم احمد برایتان بخرد. عرض کردم: نه حاج آقا! چون به کوه می‌رفتم و اسلحه روی دوشم بود و فشنگ به کمرم و قمقمه به پهلویم و گاهی هم باید سه‌پایه تیربار را روی دوش می‌گرفتم، چادر سرکردن برایم دشوار بود. فرمودند: چادر برای زن بهتر است. من از آن روز چادر سر کردم.»(مصاحبهء سایت ساجد با طاهره حدیده چی)

حضرت امام(ره) راحل اگر چه چادر را حجاب کاملی می دانستند ولی پوشش های مشابه چادر ـ مانند مانتو گشاد ـ که موجب مفسده نمی شود را نیز کافی می دانستند و قائل بودند که اگر قرار باشد پوشش بانوان همراه با مفسده و خلاف اخلاق باشد باید از آن در جامعه جلوگیری شود همانطور که در پاریس در پاسخ خبرنگاران و بانوان محجبی که درباره میزان حجاب در ایران از ایشان سؤال کردند؛ فرمودند: «آرى در اسلام زن باید حجاب داشته باشد، ولى لازم نیست که چادر باشد. بلکه زن مى‏تواند هر لباسى را که حجابش را به وجود آورد اختیار کند. ما نمى‏توانیم و اسلام نمى‏خواهد که زن به عنوان یک شى ء و یک عروسک در دست ما باشد. اسلام مى‏خواهد شخصیت زن را حفظ کند و از او انسانى جدى و کارآمد بسازد. ما هرگز اجازه نمى‏دهیم تا زنان فقط شیئى براى مردان و آلت هوسرانى باشند .»صحیفه نور ج‏5 294

«حجاب ایران، حجاب اسلام، همین مقدارهاست. اسلام اینجا و آنجا ندارد. لکن یک جهات خارجى گاهى در کار هست. به طورى که یک مفسده‏اى باشد، یک اختلاف اخلاقى بشود، یک- عرض مى‏کنم- چیزهایى باشد، البته آن وقت باید جلوگیرى بشود ؛ اما اگر نباشد اینطور، و ساده باشد و مثل سایرین با سادگى باشد، نه؛ بى چادر(بامانتو) مانع ندارد.» صحیفه نور ج‏3 499

به فرموده مقام معظم رهبری حفظه الله؛ حضرت امام (ره) تنها بانی بازگرداندن حجاب پس از کشف حجاب به ایران بودند چنانچه ایشان فرمودند: «امام (ره) آن مرد شجاع و بی نظیری بود که مسئله حجاب را به این مملکت برگرداند. هیچ کس دیگری غیر از امام نمی‌توانست این کار را بکند اینهم یکی از اختصاصات امام. اگر غیر از امام هر کس دیگر بود از همین آقایان، بزرگان، عرض میکنم که مقدسین علماء، چه وچه و چه، هیچکس جرأت نمی‌کرد که بگوید مردم باحجاب بیایند بیرون، امام همان ماههای اوّل پیروزی انقلاب گفتند باید مردم با حجاب بیایند.» (سخنرانی در جمع فرماندهان سپاه ـ 14/12/76 )

حضرت امام کمترین مماشات در این امر را نمی پذیرفتند و بدنه مردم را به حفظ ظاهر اسلامی کشور فرا می‌خواندند، چنانچه وقتی حضرت ایشان با خبر شدند که در سواحل دریا بی بندوباری و اختلاط صورت می گیرد برآشفته شده و فرمود: «براى اینکه اسلام جلوى شهوات را مى‏گیرد؛ اسلام نمى‏گذارد که بروند توى این دریاها شنا کنند. پوستشان را مى‏کند! ...که بعد از اینکه مى رفتند زن و مرد در دریا، زنها همان طور و همان طور مى‏آمدند توى شهر! مردم هم جرأت نمى‏کردند حرف بزنند. امروز اگر یک همچو چیزى بشود، اینها را ما خواهیم تکلیفشان را معین کرد. و دولت هم معین کرد. البته دولت [به‏] طورى که وزیر کشور گفتند، گفتند ما جلویش را گرفتیم. اگر نگیرند، مردم مى‏گیرند. مگر مازندرانیها مى گذارند یا رشتیها مى‏گذارند که باز کنار دریاشان مثل آن وقت باشد؟ مگر بندر پهلوى‏اى‏ها (بندر انزلى) مرده‏اند که زن و مرد با هم در یک دریا بروند و مشغول عیش و عشرت بشوند! مگر مى‏گذارند اینها را؟ تمدنهاى اینها این است. آزادى‏اى که آنها مى‏خواهند همین. این جور آزادى! بروند قمار بکنند و با هم بشوند و با هم [سرگرم عیش و نوش‏] بشوند آزادى در حدود قانون است. اسلام از فسادها جلو گرفته. و همه آزادیها را که مادون فساد باشد داده. آنى که جلو گرفته فسادهاست که جلویش را گرفته است. و ما تا زنده هستیم نمى‏گذاریم این آزادیهایى که آنها مى‏خواهند، تا آن اندازه‏اى که مى‏توانیم، آن آزادیها تحقق پیدا کند. » صحیفه نور، ج‏8، ص: 339

البته ایشان نیروهای انتظامی را برای برخورد با مظاهر بی حجابی ارجح می دانستند و در مقطعی که عده ای نفوذی و یا ناآگاه به بهانه مبارزه با بی حجابی و بد حجابی در معابر عمومی به ضرب وشتم زنان و دخترکان اینچنینی پرداخته بودند در پیامی چنین تصریح کردند:

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

ممکن است تعرض به زنها در خیابان و کوچه و بازار، از ناحیه منحرفین و مخالفین انقلاب باشد. از این جهت، کسى حق تعرض ندارد و اینگونه دخالتها براى مسلمانها حرام است، و باید پلیس و کمیته‏ها از اینگونه جریانات جلوگیرى کنند.

روح اللَّه الموسوى الخمینى

صحیفه نور، ج‏12، ص: 502

13 تیر 1359/21 شعبان 1400

امام(ره) راحل کشف حجاب و ایجاد اقلیتی از زنان و دخترکان خیابان گرد را از بزرگترین خیانت های رژیم طاغوت می دانستند و آنرا از جنایات بزرگ رضا شاه می خواندند که باید در نظام اسلامی با آن مقابله شود و می فرمود: «آن شقىّ جنایتکار( رضا قُلدر) دست به یک جنایت زد و آن جنایت کشف حجاب بود؛ و به جاى اینکه نیمى از جمعیت ایران را فعال کند آن نیم دیگرى هم که نیمه مردان بود به‏طور بسیار زیادى از فعالیت انداختند و این عروسکهایى که درست کردند و در همه ادارات جا دادند و در همه خیابانها راه انداختند، آنهایى که در ادارات بودند، سایر افرادى که در ادارات بودند را هم از کارهاى خودشان بازداشتند و آنهایى که در خیابانها رها بودند، جوانهاى ما را به فساد کشاندند و فعالیت جوانهاى ما را از دست آنها گرفتند.» صحیفه نور ج‏17 59

و در یک کلام، حضرت امام (ره)برای حفظ ارزش بانوان و به بازی گرفته نشدن شخصیت آنان در جامعه بر حجاب تأکید می کردند.و می فرمودند: «و البته باید توجه داشته باشید که حجابى که اسلام قرار داده است، براى حفظ آن ارزشهاى شماست. هرچه را که خدا دستور فرموده است- چه براى زن و چه براى مرد- براى این است که، آن ارزشهاى واقعى که اینها دارند و ممکن است به واسطه وسوسه‏هاى شیطانى یا دستهاى فاسد استعمار و عمال استعمار پایمال مى‏شدند اینها، این ارزشها زنده بشود.»صحیفه نور ج‏19 185

همانطور که اکنون در جوامع غربی و غرب زده شاهد لجن مال شدن زنان ومردان در برهنگی وهرزه گی با پوشش شعارهایی چون «آزادی»، «دمکراسی» و «برابری حقوق زن ومرد» هستیم، امام راحل، به عنوان اصلی ترین و حیاتی ترین خاکریز برای حفظ امنیت اجتماعی و روحی افراد جامعه و شکل گیری حیات طیبه و منع نفوذ بیگانه گان در کشور بر لزوم حجاب تأکید داشتند، تا جایی که اکثریت مردم پذیرای آن وحتّی مشوق آن شدند و تا جایی پیش رفت که مهمانان زن خارجی خود می دانند که برای ورود به حریم ایران اسلامی باید پوشیده به حداقل حجاب اسلامی باشند.. اگر چه در اواخر دولت آقای رفسنجانی و به کارگردانی دختر رئیس جمهور وقت و در وانفسای دولت خاتمی تهاجم هدفمندی بر علیه آن صورت گرفته و تا کنون نیز ادامه داشته است، ولی بر دولت مردان محترم است، همانطور که دیگر شعارهای امام راحل را در این چند ساله از محجوریت خارج کرده و إحیاء کردند، برای تداوم این دغدغه امام راحل و رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز همّت مضاعف و کار مضاعف را داشته باشند، چرا که شکست خوردگان کودتای مخملی سال گذشته، پیاده نظام خود را که از اهانت به ساحت امام راحل و بزرگنرین مقدسات چون سیدالشّهداء و عاشورا إبا نداشتند را برای حریم شکنی حجاب و ترویج بی بندو باری به صف کرده اند.

منبع : صحیفه نورامام خمینی (ره)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۲ ، ۱۲:۰۹
محمد غفاریان

تقوی

ملاک برتری آداب همنشینی با پیامبر اکرم رفتار پیامبر با مردم سخنرانی پیامبر در مسجد الحرام پس از فتح مکه علی علیه السلام در قرآن - آل عمران : 102 کفویّت و همسری رفتار پیامبر اکرم در مجالس ملاک برابری و همسری سخنرانی پیامبر در مسجد الحرام پس از فتح مکه گ.مباحث اخلاقی در هر جامعه ای برتری و شرافت افراد نسبت به یکدیگر ملاک و میزانی دارد که متأسّفانه در غالب جوامع بشری امروز ملاک و میزان برتری، جنبه های مادی و اقتصادی یا قدرتهای ظاهری است. لذا فقرا به اغنیاء احترام میگذارند و افراد ضعیف در تحت سیطره افراد قویتر قرار دارند. ملاک و میزان برتری افراد در آئین مقدس اسلام تنها و تنها « تقوی » است و در آیات و روایات زیادی این مسأله مطرح شده است، مثلاً خداوند متعال میفرماید: « یاایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبایل لتعارفوا ان اکرمکم عندالله اتقیکم ان الله علیم خبیر »؛ (سوره حجرات/آیه 13) (ای مردم ما شما را از یک مرد و زن یعنی از آدم و حوا آفریده ایم و شما را در قبایل گوناگون قرار داده ایم تا یکدیگر را بشناسید. اینها ملاک برتری نیست. گرامی ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست. خداوند بسیار دانا و بسیار آگاه است.) به روشنی در این آیه ملاحظه میشود که انتساب به خانواده فلان و یا عجم بودن و عرب بودن، سیاهی و سفیدی، فقیر و غنی، ضعف و قدرت، بنده یا آزاد بودن و خلاصه هیچ مسأله ای در اسلام به کسی شرافت نمیدهد، جز تقوای الهی؛ و امتیازات اجتماعی و مزایای مادی همه وهم و خیال است و در نزد خداوند ارزش و اعتباری ندارد، چون سعادت حقیقی انسان به حیات پاکیزه و ابدی او در نزد خداوند است و آن فقط در سایه تقوی و دوری از معصیت است و لذا رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: « ای مردم خدای شما یکی است، پدر شما یکی است. هیچ برتری برای عرب و عجم نیست و نه عجم بر عرب و نه سیاه بر سفید و سفید بر سیاه و سرخ پوست به سیاه و سیاه بر سرخ پوست شرافتی ندارد، مگر به تقوی. شریف ترین شما نزد خداوند کسی است که تقوایش بیشتر باشد.» در تاریخ نمونه های زیادی به چشم میخورد که رسول خدا و ائمه اطهار به افرادی که از نظر ظاهر هیچ اعتباری نداشته اند، احتراماتی میگذاشته اند که حتی قابل مقایسه با احترامات دیگران نبوده است. مثلاً رسول خدا به بعضی از اشراف که ثروتمند و دارای قدرت و از قبیله های معروف و مشهور عرب بودند، دستور می فرمود تا دخترانشان را به ازدواج افرادی گمنام و فقیر در آورند. چون ملاک شرافت را فقط تقوی می دانستند؛ و یا برای بلال حبشی که یک مرد سیاه چهره بود و از اعتبارت دنیوی بهره ای نداشت، احترامی قائل بود که برای بعضی از بزرگان و رؤسای قبائل، قائل نبود.

 

 

تقوی در نهج البلاغه

    تقوا از رایج ترین کلمات نهج البلاغه است، در کمتر کتابی مانند نهج البلاغه بر عنصر تقوا تکیه شده و البته در نهج البلاغه نیز به کمتر معنی و مفهومی به اندازه تقوا عنایت شده است.    تقوا از رایج ترین کلمات نهج البلاغه است، در کمتر کتابی مانند نهج البلاغه بر عنصر تقوا تکیه شده و البته در نهج البلاغه نیز به کمتر معنی و مفهومی به اندازه تقوا عنایت شده است. بی تردید اصل پرهیز و اجتناب یکی از اصول زندگی سالم بشر است. در زندگی سالم، نفی و اثبات، سلب و ایجاب، ترک و فعل، اعراض و توجه توأم با یکدیگر هستند . با نفی و سلب است که می‏توان به اثبات و ایجاب رسید و با ترک و اعراض می‏توان به فعل و توجه تحقق بخشید. پرهیزهای سالم و مفید، هم جهت و هدف دارد و هم محدود است به حدود معین. پس یک روش عملی کورکورانه که نه جهت و هدفی دارد و نه محدود به حدی است، قابل دفاع و تقدیس نیست. مفهوم تقوا در نهج البلاغه مرادف با مفهوم پرهیز حتی به مفهوم منطقی آن نیست. تقوا در نهج البلاغه نیرویی است روحانی که بر اثر تمرینهای زیاد پدید می‏آید و پرهیزهای معقول و منطقی از یک طرف سبب و مقدمه پدید آمدن این حالت روحانی است و از طرف دیگر معلول و نتیجه آن است و از لوازم آن به شمار می‏رود. نهج البلاغه تقوا را به عنوان یک نیروی معنوی و روحی که بر اثر ممارست و تمرین پدید می‏آید و به نوبه خود آثار و لوازم و نتایجی دارد و از آن جمله پرهیز از گناه را سهل و آسان می‏نماید، طرح و عنوان کرده است . " الا و ان الخطایا خیل شمس حمل علیها اهلها و خلعت لجمها فتقحمت بهم فی النار. الا و ان التقوی مطایا ذلل حمل علیها اهلها و اعطوا ازمتها فاوردتهم الجنهٔ . همانا خطاها و گناهان و زمام را در اختیار هوای نفس‏ قرار دادن، مانند اسبهای سرکش و چموشی است که لجام از سر آنها بیرون آورده شده و اختیار از کف سوار بیرون رفته باشد و عاقبت اسبها سوارهای خود را در آتش افکنند. و مثل تقوا مثل مرکبهای رهوار و مطیع و رام است که مهارشان در دست سوار است و آن مرکبها با آرامش سوارهای خود را به سوی بهشت می‏برند."

در این خطبه تقوا به عنوان یک حالت روحی و معنوی که اثرش ضبط و مالکیت نفس است ذکر شده است. این خطبه می‏گوید لازمه بی‏تقوایی و مطیع هوای نفس بودن، ضعف و زبونی و بی‏شخصیت بودن در برابر محرکات شهوانی و هواهای نفسانی است. انسان در آن حالت مانند سوار زبونی است که از خود اراده و اختیاری ندارد و این مرکب است که به هر جا که دلخواهش هست می‏رود .لازمه تقوا قدرت اراده و شخصیت معنوی داشتن و مالک حوزه وجود خود بودن است،در نهج البلاغه بر این معنی تأکید شده که تقوا حفاظ و پناهگاه است نه زنجیر و زندان و محدودیت. بسیارند کسانی که میان مصونیت و محدودیت فرق نمی‏نهند و با نام آزادی و رهایی از قید و بند، به خرابی حصار تقوا فتوا می‏دهند." ان تقوی الله حمت اولیاء الله محارمه و الزمت قلوبهم مخافته حتی اسهرت لیالیهم و اظمأت هواجرهم . تقوای الهی اولیای خدا را در حمایت خود قرار داده، آنان را از تجاوز به حریم منهیات الهی باز داشته است و ترس از خدا را ملازم دلهای آنان قرار داده است، تا آنجا که شبهایشان را بی خواب (به سبب عبادت) و روزهایشان را بی آب (به سبب روزه)گردانیده است. "در اینجا حضرت علی (ع) تصریح می‏کند تقوا چیزی است که پرهیز از محرمات الهی و همچنین ترس از خدا، از لوازم و آثار آن است. پس در این منطق تقوا نه عین پرهیز است و نه عین ترس از خدا، بلکه نیرویی است روحی و مقدس که این امور را به دنبال خود دارد. " فان التقوی فی الیوم الحرز و الجنهٔ و فی غد الطریق الی الجنهٔ . همانا تقوا در امروز دنیا برای انسان به منزله یک حصار و به منزله یک سپر است و در فردای آخرت راه به سوی بهشت است." در همه اینها توجه امام معطوف است به جنبه روانی و معنوی تقوا و آثاری که بر روح می‏گذارد، به طوری که احساس میل به پاکی و نیکوکاری و احساس تنفر از گناه و پلیدی در فرد به وجود می‏آورد.

تقوا مصونیت است نه محدودیت

از نظر نهج البلاغه تقوا نیرویی است روحی، نیرویی مقدس و متعالی که منشأ کشش ها و گریزهایی است، کشش به سوی ارزش های معنوی و فوق حیوانی و گریز از پستی ها و آلودگی های مادی. از نظر نهج البلاغه تقوا حالتی است که به روح انسان شخصیت و قدرت می‏دهد و آدمی را مسلط به خویشتن و مالک "خود" می کند .

تقوا مصونیت است

در نهج البلاغه بر این معنی تأکید شده که تقوا حفاظ و پناهگاه است نه زنجیر و زندان و محدودیت. بسیارند کسانی که میان مصونیت و محدودیت فرق نمی‏نهند و با نام آزادی و رهایی از قید و بند،به خرابی حصار تقوا فتوا می‏دهند.

" فان تقوی الله مفتاح سداد و ذخیرهٔ معاد و عتق من کل ملکهٔ و نجاهٔ من کل هلکهٔ. همانا تقوا کلید درستی و توشه قیامت و آزادی از هر بندگی و نجات از هر تباهی است."

به انسان آزادی معنوی می‏دهد، یعنی او را از اسارت و بندگی هوا و هوس آزاد می‏کند، رشته آز و طمع و حسد و شهوت و خشم را از گردنش بر می‏دارد و به این ترتیب ریشه رقیتها و بردگیهای اجتماعی را از بین می‏برد. مردمی که بنده و برده پول و مقام و راحت طلبی نباشند، هرگز زیر بار اسارتها و رقیتهای اجتماعی نمی‏روند.  

  

 نقش تقوی در کنترل و مهار غرایز

آفرینش انسان به گونه ای است که بتواند مقام خلافت الهی را به عهده گیرد (بقره آیه30) و توانایی آن را داشته باشد تا هم درک درستی از همه آفریده های والا و پست داشته باشد و به ربوبیت طولی و پروردگار عرضی هر آفریده ای را به کمال لایق ایشان برساند. این جز دارای همه اسمای وجودی الهی ممکن نمی شود. از این رو همه اسمای وجودی را نخست در حوزه معرفتی و شناختی به انسان به کرامت و عنایت داده شد

هبوط انسان به زمین، او را در شرایطی قرار داد که توازن قوا در وجود او به نفع غرایز بشری بهم خورد.بنابراین، خداوند متعال بوسیله وحی و ارسال پیامبران سعی کرده است که نیروی عقل و قوای مثبت انسانی را بر غرایز او تفوق بخشیده و انسان را آماده ورود به بهشت و سعادت ابدی نماید.در مقاله حاضر نویسنده سعی کرده است نگاهی اجمالی به قوای متعدد انسان و راه رهایی او به سوی سعادت بپردازند. مطلب را باهم ازنظر می گذرانیم:

 

پیچیدگی خلقت انسان

انسان در بینش و نگرش قرآنی، شگفت انگیزترین آفریده خداوند است. ظرفیت وجودی انسان که از پست ترین عناصر وجود (گل و منی) و برترین آن (روح) آفریده شده، (مؤمنون آیه12 و حجر آیه29) به گونه ای است که می تواند در عالی ترین مقام وجودی ممکن برای ممکنات یعنی قاب قوسین او ادنی (به اندازه فاصله دو سوی یک کمان یا نزدیک تر ازنظر وجود شناختی به خداوند نزدیک شود) بنشیند و یا در پست ترین مقامات وجودی یعنی کالانعام بل هم اضل (همانند چارپایان و گمراه تر و پست تر از ایشان شود؛ اعراف آیه179) قرار گیرد.آفرینش انسان به گونه ای است که بتواند مقام خلافت الهی را به عهده گیرد (بقره آیه30) و توانایی آن را داشته باشد تا هم درک درستی از همه آفریده های والا و پست داشته باشد و به ربوبیت طولی و پروردگار عرضی هر آفریده ای را به کمال لایق ایشان برساند. این جز دارای همه اسمای وجودی الهی ممکن نمی شود. از این رو همه اسمای وجودی را نخست در حوزه معرفتی و شناختی به انسان به کرامت و عنایت داده شد تا به کدح و تلاش سخت و توکل و عنایت الهی ازنظر وجودی آن تحقق و فعلیت بخشد و بتواند از قرارگاه زمین بر همه کائنات خلافت و ولایت کند. البته در بینش و نگرش قرآن، خلافت انسانی دو بعد دارد، بعدی که از آن همه بشر و انسان است و آن ظرفیت معرفتی و شناختی و استعداد ذاتی اولی است که از این لحاظ خداوند می فرماید: لقد کرمنا بنی آدم (اسراء آیه70) ما فرزندان آدم را تکریم کرده و برایشان بزرگواری کرده و کرامت بخشیدیم؛ بعد دیگر آن که خلافت ولایتی است تنها از آن انسان های کامل است و فقط کسانی به این مقام دست می یابند که همه اسمای معرفتی را به فعلیت برسانند.از سویی خداوند، انسان را در همه چیز از اعضا و جوارح گوناگون و رنگ ها و اندازه های متفاوت متعادل و متناسب آفریده است: الذی خلقک فسویک فعدلک فی ای صوره ما شاء رکبک (انفطار، آیه7و 8) و آفرینش او به عنوان نیکوترین ساختارساز در جهان آفرینش مطرح می شود: لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم (تین، 4) زیباترین ساختار می تواند در شکل ظاهر و اعضا و یا عقل و تمیز و یا سیرت باطن و صورت ظاهر باشد. به هرحال بهترین ساختار می تواند به جهت نحوه آفرینش و همه شئون و جهات وجودی انسان باشد که بدان شایستگی عروج به فراترین مرتبه را دارا شده است. از این رو خداوند خود را به عنوان بهترین آفریننده ستایش می کند و می فرماید: فتبارک الله احسن الخالقین (مؤمنون آیه14)

طبیعت های انسان

بنابراین در بینش و نگرش قرآنی و در آموزه های وحیانی انسان برخوردار از دو طبیعت و عنصر متفاوت است که از آن به جان و تن و یا فطرت و غریزه تعبیر می کنند. این عناصر دوگانه و متضاد متأثر از الهامات تقوایی و فجوری در وجود انسانی فعالیت می کنند و هر یک می کوشد تا قوای خود را بر انسان چیره کند و زمام امور دیگر قوای موجود در انسان را در دست گیرد.

اما پرسش اساسی این است که آیا در بینش قرآنی هم مطلب آن چه گفته شد می باشد؟ یا این که به طور طبیعی چیرگی از آن قوای طبیعی و غریزی است؛ زیرا با هبوط انسان به زمین باتوجه به مقتضیات و شرایط زیستی، قوای غریزی تقویت شده و به نوعی چیرگی دست یافته اند، از این روست که تلاش دو چندانی نیاز است تا قوای غریزی مهار و در راستای تکاملی بشر به کار گرفته شود؟ به نظر می رسد که با هبوط انسان و شرایط زیستی در زمین و غلبه و چیرگی قوای غریزی، انسان در نوعی گرایش طبیعی به سوی فجور قرار گرفته است و برای رهایی آن نمی تواند تنها به عقل و قوای فطری و روحی خود تکیه کند، بنابراین نیاز است تا از سوی امر دیگری مورد حمایت و پشتیبانی قرار گیرد. امری که در پس هبوط انسان به عنوان عنصر هدایت الهی از آن یاد شده است و ما به عنوان آموزه های وحیانی با آن آشنا هستیم (بقره آیه38)

برای دست یابی به واقعیت طبیعت بشری و نقش آموزه های وحیانی در مسیر تکاملی بشر باید در این جا به گزاره های خبری و معرفت شناختی قرآن درباره انسان و وضعیت او در خلقت و آفرینش مراجعه کرد. بنابراین مسئله در این بخش از نوشتار شناخت طبیعت بشری و وضعیت او بر پایه داده های وحیانی است.

انسان در طبیعت دنیا

چنان که دیدیم قرآن کریم با آن که برای انسان مقاماتی را بیان می کند که بیانگر جایگاه و ارزش انسان در ساختار هستی است و از کرامت (اسراء آیه70)، خلافت (بقره آیه33)، امانت داری (احزاب آیه72) نیک سرشتی و فطرت پاک (روم آیه30)، قابلیت تکلیف برداری و حس مسئولیت (بقره آیه38 و نیز 35و 256)، قابلیت تعلیم و تربیت (نحل آیه 78 و نساء آیه113 و بقره آیه129 و الرحمن آیه2و 4)، قابلیت تزکیه و پرورش (بقره آیه151 و 129و جمعه آیه2) برخوردار می باشد، با این همه از اوصافی برخوردار است که قرآن از آن به طبیعت بشری یاد می کند.

این خصلت ها و صفات که به لفظ خلق از آن یاد می شود، بیانگر آن است که انسان در طبیعت خود به گونه ای است که این صفات غریزی و طبیعی بر او چیره است و طبیعت زمینی نیز وی را یاری می کند تا این بخش تقویت و نیرومند شود.اوصاف و خصلت های ناپسند دنیایی که بر او حاکم می شود و چه بسا موجبات سقوط خویش را فراهم می سازد. این صفات که قرآن به آن اشاره می کند عبارتند از:

1- ضعف و سستی: انسان موجودی ضعیف و ناتوان است. این سستی و ناتوانی به اصل خلقت و آفرینش انسانی باز می گردد؛ زیرا قوای شهوانی و غرایز طبیعی بشر که در انسان وجود دارد همواره وی را به سوی خواسته های خود هدایت می کند (المیزان، ج4 ص288و مجمع البیان ج3 ص58) و غریزه زمام امور بشر را در دست می گیرد

 و حتی بر عقل و هوش او چیره شده و بر آن ها حکومت می کند. این ناتوانی انسان در برابر غرایز است که وی را از گرایش به سوی فطرت باز می دارد و نمی گذارد تا به خواسته های فطرت پاسخ دهد و با عقل همراهی کند. از این روست که قرآن به این ویژگی طبیعی بشر اشاره کرده و می فرماید: خلق الانسان ضعیفا (نساء آیه28)

2- زیان و خسران: قرآن همه انسان ها را در زیان می بیند و بیان می دارد که انسان به طور طبیعی به سوی زیان خود حرکت می کند؛ (عصر آیه2) زیرا اگر هدف از خلقت و آفرینش بشر، شناخت و بندگی خدا باشد (لیعبدون) به طور طبیعی انسان گرفتار و ضعیف النفس به سوی خواسته های دنیوی می رود و از بندگی و عبودیت دور می شود، از این رو گرفتار زیان و خسران می گردد و از هدف والا بازمی ماند.

در آیه یک همین سوره سخن از عصر به میان آمده است که به نظر می رسد اشاره به دوره ای باشد که انسان در طبیعت و دنیا زندگی می کند و بخش کوچکی از زندگی بشر در هستی به شمار می آید. در این دوره که از آن عصر یاد شده است، انسان به جهت زیست طبیعی به سوی خواسته ها و امیال طبیعی گرایش می یابد و از هدف اصلی خلقت و آفرینش خود که بندگی و تکامل و لقای الهی است باز می ماند. طبرسی در مجمع البیان خسران آدمیان را از آن جهت دانسته است که هر روزی که از وی به غفلت می گذرد از عمر وی کاسته می شود

 و انسان گمان می کند که بر عمر او افزوده شده است و از گناه نمی گذرد ولی انجام اطاعت را به فردا می افکند و این گونه است که گرفتار خسران و زیان می شود و عمر شریف خود را به پوچی تباه می سازد. (مجمع البیان ج3 ص58 و نیز ج10 ص815)

3- فراموشی و غفلت؛ خداوند انسان را به فراموشی نسبت می دهد و طبیعت را با غفلت و نسیان پیوند می زند. این خصلت موجب می شود تا غافل از هدف آفرینش خود گردد و حتی از نعمت هایی که به وی می بخشد، غافل شده و از خدا سپاسگزار نباشد.

خداوند درباره این خصلت انسانی می فرماید: اذا خوله نعمه منه نسی ماکان یدعوا الیه من قبل و جعل الله انداد (زمر آیه 8) پس از آن که به وی نعمت بخشیدیم گویی در آن گرفتاری و پریشان حالی ما را هرگز نخوانده بود و برای خدا شریک قرار می دهد.

4- تردید و دودلی؛ انسان درباره حقایق واکنش تردیدآمیزی از خود بروز می دهد و به جای آن که حقایق ثابت و آشکار را بپذیرد با ایجاد تردید و دودلی می کوشد تا آن را بپوشاند و کتمان کند و به سوی خواسته های نفسانی و اجابت آن روی آورد. این گونه است که انسان طبیعت خود را به گونه ای می پروراندکه از فطرت دور گردد.(مریم آیه 66 و 67)

5- یاس و نومیدی از خدا، کفران نعمت، ظلم و ناسپاسی از دیگر ویژگی و خصلت های طبیعت بشری است که قرآن بدان اشاره می کند درباره ناسپاسی انسان می فرماید:

و کان الانسان کفورا (اسراء آیه 67) و نیز: ان الانسان لکفور (حج آیه 66) و درباره نومیدی از رحمت خدا می فرماید:

لایسئم الانسان من دعاء الخیر... فیئوس قنوط (فصلت آیه 49) این گونه خصلت ها و نیز صفت کفران نعمت وی را به سوی ظلم و ناسپاسی سوق می دهد و خداوند بدین سبب وی را به عنوان ظلوم و جهول نامیده و به این ویژگی وی اشاره می کند تا با هدایت الهی آن را مهار و کنترل کند. (هود آیه 9و ابراهیم آیه 34 و احزاب آیه 72)

6- فخر فروشی (هود آیات 10 و 11) بی تابی و شتاب ناروا (انبیاء آیه 37 و اسراء آیه 11) حرص و آز (معارج آیه 19) ناله و فریاد (همان 20) بخل و منع خیر از دیگری (همان 21 و اسراء آیه 110)، غرور (انفطار آیه 6) طغیان (قیامت آیه 5 علق آیه 6 و 8)، جدال و جدل (کهف آیه 54) از دیگر خصلت و خصوصیات طبیعت گرای انسان است که وی را از فطرت دور می سازد و نمی گذارد تا بعد فطری و روحانی انسان نیز پرورش یابد.

7- اختلاف و منفعت جویی: استاد مطهری با استفاده از آیات قرآنی بیان می دارد که طبیعت انسان، اختلاف و اختلاف خواهی و منفعت جویی است.

وی درباره ریشه یابی اختلاف میان بشر بر این باور است که ریشه اختلاف را می بایست در مسئله منفعت جویی بشر دانست. به نظر می رسد استاد در این جا نیم نگاهی به دیدگاه استادش علامه طباطبایی(ره) درباره ریشه اختلافات بشری دارد؛ زیرا علامه طباطبایی(ره) با عنایت به آیه 32 سوره زخرف بر این باور است که انسان به جهت غریزه استخدام گری که در ذات وی نهاده شده، موجودی استخدام گر و تسخیرگر می باشد و می کوشد تا به هر وسیله ای دیگری را به استخدام خود درآورده و از منافع او بهره مند شود؛ از این رو روحیه استخدام گری وی را وا می دارد تا به تشکیل اجتماع اقدام کند تا از منافع بیشتری از این طریق بهره مند شود.به نظر استاد مطهری، اختلاف عنصر اصلی زندگی بشر را تشکیل می دهد و انسان به طور طبیعی و غریزی موجودی است که با دیگری (هرکس که باشد) اختلاف دارد. مراد ایشان اختلاف در شکل ظاهری و روحیات و مانند آن نیست، بلکه منظور و مقصود ایشان اختلاف در رفتار و کنش و واکنش های فردی است . وی اختلاف را به عنوان اصل در زندگی بشر شناسایی می کند و از این اصل به عنوان عامل یاد می کند. مراد وی از عاملیت در این جا، همان اصالت و عنصر اصلی بودن است. به این معنا که اختلاف میان دو فرد اصالت دارد و امری عارضی نیست تا بتوان به آسانی آن را از میان برداشت و یا مهار و کنترل کرد و یا به شکلی از اشکال آن را تغییر داد. به سخنی دیگر، اختلاف در میان افراد بشری، امری طبیعی و مولفه اصلی است و از اصالت برخوردار می باشد. اگر بخواهیم برای آن همانند بجوییم می توانیم از بخل و حرص بشر سخن بگوییم که آن نیز در تحلیل قرآنی از انسان و بشر به عنوان امر اصیل شمرده شده است و خداوند در قرآن انسان را موجودی دانسته است که این گونه آفریده شده است؛ از این روست که از این خصوصیات به خلقت و آفرینش تعبیر می کند تا اصالت و فطری و یا غریزی بودن موضوع را بنمایاند، چنان که درباره حرص و آز انسانی می فرماید:

ان الانسان خلق هلوعا؛ اذا مسه الشر جزوعا و اذا مسه الخیر منوعا؛ انسان این گونه آفریده شده که حریص و آزمند باشد، از این روست که هرگاه شر و بدی با او تماس بگیرد ناله می کند و هرگاه خیری به او برسد، از دیگری باز می دارد و برای خود می خواهد. (معارج آیه 19)وی درتبیین این مساله بر این باور است که ریشه این اختلاف را باید در طبیعت بشر جست؛ زیرا منفعت خواهی انسان موجب می شود تا هر کس دنبال منافع خود حرکت کند و دیگری را به استخدام و تسخیر خود درآورد؛ از آن جایی که منافع افراد با هم تضاد دارد و هر کس می کوشد تا به منافع بیشتر و آسان تر دست یابد، اختلاف و درگیری و تضاد میان افراد افزایش می یابد.

نقش آموزه های وحیانی در تعدیل و مهار طبیعت بشر

اکنون که دانسته شد انسان به طور طبیعی در طبیعت زمین گرایش به سوی شر دارد و فجور در او به جهت قوای طبیعی و غریزی و شرایط زیستی تقویت می شود، این پرسش مطرح می شود که چرا راهکاری برای دست یابی به خوبی و اهداف خلقت بشر می توان جست؟ در دیدگاه و تحلیل قرآنی چگونه می توان این غرایز را تعدیل و یا مهار کرد؟در آیه 38 سوره بقره که درباره مساله وضعیت بشر پس از هبوط از بهشت عدن بیان شده است، خداوند می فرماید: قلنا اهبطوا منها جمیعاً فاما یاتینکم منی هدی فمن تبع هدای فلاخوف علیهم و لاهم یحزنون؛ پس از بهشت هبوط کرده و فرود آیید پس اگر از جانب من راهنمایی برایتان آمد، بر آن ها که از راهنمایی من پیروی کنند بیمی نخواهد بود و خود اندوهناک نمی شود.دراین آیه آموزه های وحیانی و هدایت الهی به عنوان تنها راه برای نجات بشر و رسیدن به سعادت که به عنوان عدم خوف و حزن بیان شده، مطرح است. .بنابر این آموزه های وحیانی به عنوان راهنما و دستور عمل کنترل ومهار و تعدیل طبیعت بشری و نیز هدایت او به سوی کمال و فطرت الهی نقش مهم واساسی بازی می کند. به این معنا که بدون آموزه های وحیانی و عمل به آن انسان درخسران و زیان قرار می گیرد و به جهت غلبه طبیعت و غریزه انسان از رسیدن به هدف باز می ماند. از این روست که قرآن تنها کسانی را موفق ودور از خسران و زیان می یابد که به آموزه های وحیانی ایمان آورده و بدان عمل کنند (عصر آیه 3و 4)اگر در انسان فجور و تقوای الهامی به هم آمیخته است، تنها زمانی می تواند فجور یعنی قوای غریزی و طبیعت شهوانی بشر که به جهت بودن در طبیعت تقویت شده را کنترل، مهار وتعدیل کند که با استفاده از آموزه های وحیانی قوای تقوایی (نگه دارنده) را تقویت کند.آموزه های وحیانی در تحلیل قرآنی به هدف ایجاد تعدیل و مهار قوای شهوانی و غرایز بشری فرو فرستاده شده است از این رو برای مهار و تعدیل هر یک از قوای شهوانی و غریزی، آموزه ای از سوی خداوند هدایتگر فرو فرستاده شده است که به شکل ایمان و عمل صالح خودنمایی می کند.انسان اگر بخواهد خود را درمسیر کاملی قرار دهد می بایست از قوای غریزی و شهوانی خود در مسیر کامل بهره مند گردد، و برای مهار و تعدیل آن نیازمند راهنمایی خداوندی است که خالق و آفریننده و پروردگار اوست.استاد مرتضی مطهری در تبیین نقش آموزه های وحیانی با اشاره به مساله ذاتی و طبیعی اختلاف درمیان انسان ها و منعفت جویی، به عوامل بیرونی توجه می دهد که این امور ذاتی و طبیعی را مهار و تعدیل می کند و آن را درراستای کاملی و تکاملی بشر قرارمی دهد. به نظر وی عامل بیرونی می بایست آن چنان نیرومند و قوی باشد تا بتواند عامل طبیعی و درونی را مهار و هدایت کند. این عامل بیرونی،به کمک عامل درونی دیگری می رود که عقل و فطرت نامیده می شود.

دراین هنگام است که عامل بیرونی به یاری و کمک عقل می تواند طبیعت ذاتی و غریزی انسان را مهار کند وآن را به عاملی سازنده و مفید تبدیل سازد. عامل بیرونی ای که وی برپایه آموزه های قرآنی شناسایی می کند، عامل ایمان است که بر پایه آموزه های وحیانی شکل می گیرد. از این روست که وی اتحاد و اجتماع و همدلی انسانی را به عنوان یک کنش مثبت و مفید زمانی محقق می یابد که انسان از اختلاف و منفعت شخصی دست بکشد و به سوی اتحاد و منفعت جمعی روی آورد. این کاری است که تنها مومنان به صورت واقعی آن می توانند ایجاد کنند و در صورت دیگری اجتماعی و اتحادی تنها مقطعی و ناپایدار است و به زودی پس از کسب منفعت جمعی فرو می پاشد. هدایت الهی است که موجبات همدلی وهمروحی واقعی و اتحاد وانسجام را فراهم می آورد از این روست که قرآن از آن به نعمت یاد کرده است. نعمتی که همانند نعمت هدایت الهی در بستر و قالب آموزه های وحیانی تجلی یافته و خود را نشان می دهد.

تقوا عامل کنترل و مهار غرایز

اگر به واژگانی چون تقوا توجه شود، به خوبی می توان دریافت که این واژه به معنای کنترل و مهار غرایز و طبیعت بشر است. از این رو برخی تقوا را مهار و کنترل معنا کرده اند. استاد دانشمند مرحوم آیت الله بدلا در نشست خصوصی درباره تقوا این مطلب را تاکید کرده است. به نظر وی تقوا چیزی همانند دستگاه کنترل کننده است. اگر به آموزه های قرآنی برای شناخت مفهوم تقوا دقت و تامل شود می توان دریافت که همه گزاره های شناختی و ایمانی و نیز همه آموزه های دستوری قرآن در گستره مصداقی تقوا قرار می گیرند؛ از این رو در همین آغازین سوره بقره درباره این که متقین چه کسانی هستند بیان می دارد که متقین ایمان به غیب دارند و به همه آموزه های وحیانی باور داشته و پای بند به دستورهای وحیانی ازآدم(ع) تا خاتم (ص) می باشند و این که نماز می خوانند و زکات می دهند و به کمک مردم می روند و انفاق مالی می کنند و این که همه رفتار و کردار خود را با توجه به جهت گیری آخرت و رستاخیز انجام می دهند. در سوره مومنون و بسیاری دیگر از آیات قرآنی همین مفهوم با ذکر مصادیق جزیی و یا کلی بیان می شود.

در سوره معارج به عنوان نمونه وقتی سخن از خصلت های ذاتی بشر در مانع شدن بهره مندی دیگران به خیر و برکت الهی و یا حرص و آز بشر و یا جزع و فزع وی در هنگام گرفتاری ها و مصیبت ها به میان می آید با یک استثنا در پی این ویژگی های بشر به خوبی نشان می دهد که تقوا چه نقش مهم و تاثیرگذاری در هدایت و مهار و تعدیل خصلت های ذاتی و یا ذاتی نما (ذاتیات) دارد. از این رو می فرماید: الا المصلین الذین هم علی صلاتهم دائمون و الذین فی اموالهم حق للسائل و المحروم؛ جز نمازگزاران دایمی و کسانی که حق برای سائل و محروم در میان اموالشان هست و به رستاخیز ایمان دارند، از این خصلت ها رهایی یافته اند. (معارج آیات 19 تا 26) در این آیات به خوبی نقش و کارکرد آموزه های قرآنی جهت تعدیل ومهار خصلت های ذاتی و ذاتیات انسانی بیان شده است. از این رو می توان گفت که نقش آن ها در راستای هدایت بشر به سوی کمال و رهایی از خصلت زشت و ناپسند انسانی است که بدون تقوا الهی و عمل به آموزه های وحیانی امکان پذیر نیست. برای رهایی از هر یک از خصلت ها و ویژگی ها ناپسند و یا تعدیل قوای فجور و شهوانی و مهار آ ن هاست که آموزه های وحیانی از سوی خداوند نازل شده است تا انسان با عمل به این آموزه ها خود را به سوی کمال برساند.

أعوذُ بِاللَهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم‌

 

بِـسْـمِ اللَهِ الـرَّحْمَـنِ الـرَّحیـم‌

 

الْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ والصَّلَوةُ والسَّلامُ عَلَی‌ سَیِّدِنا مُحَمَّدٍ و ءَالِهِ الطّاهِرینَ

 

و لَعْنَةُ اللَهِ عَلَی‌ أعْدآئِهِمْ أجْمَعینَ مِنَ الانَ إلَی‌ قیامِ یَوْمِ الدّینِ

 

و لا حَوْلَ و لا قُوَّةَ إلاّ بِاللَهِ الْعَلیِّ الْعَظیم‌

 

قال‌ اللهُ الحکیمُ فی‌ کِتابِه‌ الکَریم‌:

وَ سِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَی‌ الْجَنَّةِ زُمَرًا حَتَّی‌'إِذَا جَآءُ و‌ها وَ فُتِحَتْ أَبْوَ'بُهَا وَ قَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا سَلَـٰمٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَـٰلِدِینَ * وَ قَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی‌ صَدَقَنَا وَعْدَهُ و وَ أَوْرَثَنَا الارْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَیْثُ نَشَآءُ فَنِعْمَ أَجْرُ الْعَـٰمِلِینَ* وَ تَرَی‌ الْمَلَـٰئِکَةَ حَآفِّینَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ قُضِیَ بَیْنَهُم‌ بِالْحَقِّ وَ قِیلَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَـٰلَمِینَ.[56]

«و مردم‌ پرهیزکار و با تقوا را که‌ در مصونیّت‌ خدا درآمده‌اند، دسته‌ دسته‌ بسوی‌ بهشت‌ برند، تا هنگامیکه‌ بدانجا رسند و درهای‌ بهشت‌ را به‌ رویشان‌ بگشایند، و پاسداران‌ و نگهبانان‌ بهشتی‌ به‌ آنها

 

سلام‌ کنند بدینگونه‌ که‌ سلام‌ باد بر شما! پاک‌ و پاکیزه‌ و طیّب‌ هستید! اینک‌ در بهشت‌ وارد شوید و بطور جاودان‌ زیست‌ کنید.مؤمنان‌ با تقوا گویند: سپاس‌ و ستایش‌ از آنِ خداوند است‌، که‌ وعدۀ خود را با ما بر اساس‌ صدق‌ و راستی‌ استوار ساخت‌، و ما را وارثِ زمین‌ گردانید، تا هر کجای‌ از بهشت‌ را که‌ بخواهیم‌ منزل‌ بگیریم‌؛ پس‌ چقدر مزد و پاداش‌ عاملین‌ به‌ أمر خدا خوب‌ و عالی‌ است‌.

 

و ای‌ پیغمبر! در آن‌ روز مشاهده‌ میکنی‌ که‌ فرشتگان‌ خدا، گرداگرد عرش‌ خدا اجتماع‌ کرده‌، و با حمد پروردگارشان‌ او را تسبیح‌ و تقدیس‌ می‌کنند؛ و در میان‌ آنان‌ به‌ حقّ حکم‌ می‌شود. و همه‌ زبان‌ به‌ حمد می‌گشایند و میگویند: حمد و ستایش‌ اختصاص‌ به‌ خداوند دارد، که‌ او پروردگار عالمیان‌ است‌.»

 

خطبۀ أمیرالمؤمنین‌ علیه‌ السّلام‌ در آثار تقوی‌'

أمیرالمؤمنین‌ علیه‌ السّلام‌ در نتیجه‌ و أثر تقوا می‌فرماید:

وَاعْلَمُوا أَنـَّهُ مَنْ یَتَّقِ اللَهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا مِنَ الْفِتَنِ وَ نُورًا مِنَ الظُّلَمِ، وَ یُخَلِّدُهُ فِیمَا اشْتَهَتْ نَفْسُهُ، وَ یُنَزِّلُهُ مَنْزِلَ الْکَرَامَةِ عِنْدَهُ؛ فِی‌ دَارٍ اصْطَنَعَهَا لِنَفْسِهِ، ظِلُّهَا عَرْشُهُ وَ نُورُهَا بَهْجَتُهُ، وَ زُوَّارُهَا مَلَآئِکَتُهُ، وَ رُفَقَآؤُهَا رُسُلُهُ.

و خطبه‌ را ادامه‌ میدهد تا آنکه‌ می‌فرماید:

فَبَادِرُوا بِأَعْمَالِکُمْ تَکُونُوا مَعَ جِیرَانِ اللَهِ فِی‌ دَارِهِ؛ رَافَقَ بِهِمْ رُسُلَهُ، وَ أَزَارَهُمْ مَلَآئِکَتَهُ، وَ أَکْرَمَ أَسْمَاعَهُمْ أَنْ تَسْمَعَ حَسِیسَ نَارٍ أَبَدًا، وَ صَانَ أَجْسَادَهُمْ أَنْ تَلْقَی‌ لُغُوبًا وَ نَصَبًا؛ ذَ'لِکَ فَضْلُ اللَهِ

 

نتیجه گیری

یُؤْتِیهِ مَن‌ یَشَآءُ وَاللَهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ. [57]

«و ای‌ بندگان‌ خدا! بدانید که‌ هر کس‌ تقوای‌ خدا را پیشه‌ سازد، خداوند برای‌ او راه‌ خلاصی‌ و رهائی‌ از فتنه‌ها قرار میدهد، و نوری‌ را برای‌ روشنگری‌ از تاریکی‌ها و ظلمت‌ها. و او را در آنچه‌ نفس‌ او بدان‌ مائل‌ است‌ و اشتها دارد مخلَّد و جاودان‌ میکند، و او را در نزد خودش‌ در منزلگاه‌ کرامت‌ و تکریم‌ منزل‌ میدهد؛ در خانه‌ای‌ که‌ خداوند برای‌ خودش‌ تهیّه‌ کرده‌ است‌ که‌ سایۀ آن‌ خانه‌ عرش‌ اوست‌، و نور آن‌ خانه‌ بهجت‌ اوست‌، و واردین‌ و زائرین‌ آن‌ خانه‌ فرشتگان‌ او هستند، و مصاحبان‌ و رفیقان‌ آن‌ خانه‌ پیامبران‌ و فرستادگان‌ او می‌باشند...

 

بنابراین‌ با انجام‌ دادن‌ أعمال‌ صالحه‌ سبقت‌ بگیرید و مبادرت‌ کنید تا با همسایگان‌ خدا در خانۀ خدا باشید؛ همانها که‌ خداوند پیامبران‌ و رسولانش‌ را رفیق‌ آنها قرار داده‌، و فرشتگانش‌ را زائر و ملاقات‌ کنندۀ آنان‌ نموده‌، و گوش‌های‌ آنها را رفیع‌تر و منیع‌تر قرارداده‌ از آنکه‌ حتّی‌ لحظه‌ای‌ صدای‌ ضعیف‌ و خفیّ آتشی‌ را بشنوند، و بدن‌های‌ آنها را در حفظ‌ و مصونیّت‌ قرار داده‌ از آنکه‌ سختی‌ و تعب‌ را حس‌ کنند؛ و این‌ فضل‌ و رحمت‌ خداست‌ که‌ به‌ هر که‌ بخواهد میدهد، و خداوند دارای‌ فضل‌ عظیمی‌ است‌.»

للّه‌ الحمد و له‌ المنّة‌ که‌ خداوند تبارک‌ و تعالی‌ ما را موفّق‌ گردانید تا بحث‌ در مسائل‌ معاد را بدین‌ منزل‌ که‌ منزل‌ بهشت‌ است‌ برسانیم‌. این‌ بحث‌ بسیار نفیس‌ و دقیق‌ و لطیف‌ است‌، زیرا بحث‌ از منزلگاه‌ حقیقی‌ و مأمن‌ انسان‌ و ملجأ و موطن‌ اصلی‌ اوست‌. و لذا همانطور که‌ استاد ما حضرت‌ آیة‌ الله‌ علاّمۀ طباطبائی‌ مدّ ظلّه‌ العالی‌ فرموده‌اند، آنقدر در آیات‌ و روایات‌ آمده‌ است‌ که‌ قلم‌ از استقصاء و تحریر آن‌ خسته‌ می‌شود. و در قرآن‌ کریم‌ در وصف‌ بهشت‌ قریب‌ سیصد آیه‌ آمده‌ است‌ که‌ در تمام‌ سوره‌های‌ قرآن‌ مطّرد و شایع‌ است‌، مگر بیست‌ سوره‌ که‌ سورۀ ممتحنه‌ و منافقین‌ و هجده‌ سوره‌ از سوره‌های‌ کوچک‌ است‌. [58] ولیکن‌ ما إن‌شاءالله‌ به‌ حول‌ و قوّۀ او به‌ حسب‌ مقدّر، در پیرامون‌ آن‌ به‌ بحث‌ می‌پردازیم‌.

 

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۲ ، ۱۲:۰۷
محمد غفاریان

حالا برای بهتر شدن روحیه شما برای تمایل در چند آیه وهمراه تفسیر سوره مبارکه (واقعه) در اینجا درج کردم.

این منابع از کتاب تفسیر نمونه جلد 23 از صفحه 197 تا ص... نوشته شده از جایی کپی کردم.

سوره مبارکه واقعه  آیه 1-14

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر1 - هنگامى که واقعه عظیم (قیامت ) برپا شود،2 - هیچکس نمى تواند آن را انکار کند. 3 - گروهى را پائین مى آورد و گروهى را بالا مى برد. 4 - این در هنگامى است که زمین به شدت به لرزه در مى آید5 - و کوهها در هم کوبیده مى شود. 6 - و به صورت غبار پراکنده در مى آید. 7 - و شما به سه گروه تقسیم خواهید شد. 8 - نخست ((اصحاب میمنه )) هستند، چه اصحاب میمنه اى ؟9 - گروه دیگر اصحاب شومند، چه اصحاب شومى ؟10 - و سومین گروه پیشگامان پیشگام ! 11 - آنها مقربانند12 - در باغهاى پر نعمت بهشت جاى دارند. 13 - گروه کثیرى از امتهاى نخستین هستند14 - و اندکى از امت آخرین !

حالا تفسیرش بخون می فهمی

به هر حال رستاخیز نه تنها با دگرگونى کائنات تواءم است بلکه انسانها هم دگرگون مى شوند همانگونه که در آیه بعد مى فرماید: ((گروهى را پائین مى آورد و گروهى را بالا مى برد))! (خافضة رافعة ).مستکبران گردنکش و ظالمان صدرنشین سقوط مى کنند، و مستضعفان مؤمن و صالح بر اوج قله افتخار قرار مى گیرند، عزیزان بى دلیل ذلیل مى شوند، و محرومان بى جهت عزیز مى گردند، گروهى در قعر جهنم سقوط مى کنند، و گروه دیگرى در اعلا علیین بهشت جاى مى گیرند، و این است خاصیت یک انقلاب بزرگ و گسترده الهى !و لذا در روایتى از امام على بن الحسین (علیه السلام ) مى خوانیم که در تفسیر این آیه فرمود: ((خافضة )): حفضت و الله باعداءالله فى النار، ((رافعة )): رفعت و الله اولیاءالله الى الجنة : ((رستاخیز خافضه است چرا که به خدا سوگند دشمنان خدا را در آتش ساقط مى کند، و رافعه است چرا که به خدا سوگند اولیاءالله را به بهشت بالا مى برد))!.سپس به توصیف بیشترى در این زمینه پرداخته مى گوید: ((این در هنگامى است که زمین به شدت به لرزه درآید)) (اذا رجت الارض رجا).

این زلزله به قدرى عظیم و شدید است که ((کوهها در هم کوبیده و خرد مى شود)) (و بست الجبال بسا). ((و به صورت غبار پراکنده اى در مى آید)) (فکانت هباءا منبثا).

 ((رجت )) از ماده ((رج )) (بر وزن حج ) به معنى حرکت دادن شدید است و ((رجرجة )) به اضطراب گفته مى شود.((بست )) از ماده ((بس )) (بر وزن حج ) در اصل به معنى نرم کردن آرد به وسیله آب است .((هباء)) به معنى غبار است و ((منبث )) به معنى پراکنده ، بعضى گفته اند ((هباء)) آن غبارهاى بسیار کوچکى است که در فضا معلق است و در حال عادى دیده نمى شود مگر زمانى که نور آفتاب از روزنه اى به درون محل تاریکى بتابد.

اکنون باید اندیشید که آن زلزله و انفجار تا چه حد سنگین است که مى تواند کوه هاى عظیم را که در صلابت و استحکام ضرب المثلند آنچنان متلاشى کند که تبدیل به غبار پراکنده کند، و فریادى که از این انفجار عظیم برمى خیزد از آن هم وحشتناکتر است .

به هر حال در آیات قرآن درباره وضع کوهها در آستانه قیامت تعبیرات گوناگونى دیده مى شود که در حقیقت مراحل مختلف انفجار عظیم کوهها را نشان مى دهد.گاه مى گوید: ((کوهها به حرکت در مى آیند)) و تسیر الجبال سیرا (طور - 10).

و گاه مى گوید: ((کوهها از جا کنده مى شوند)) و اذ الجبال نسفت (مرسلات - 10).

و گاه مى فرماید: ((برداشته مى شوند و در هم کوبیده مى شوند)) فدکتا دکة واحدة (حاقه - 14).

و زمانى مى گوید: ((به تلى از شن متراکم تبدیل خواهند شد)) و کانت الجبال کثیبا مهیلا (مزمل - 14).

و گاه مى فرماید: ((به صورت غبار پراکنده اى در مى آیند))! (آیه مورد بحث ).

و سرانجام مى گوید: ((همچون پشم زده شده اى در فضا پخش ‍ مى شوند)) که تنها رنگى از آن دیده مى شود و تکون الجبال کالعهن المنفوش (قارعه - 5).

البته هیچکس جز خدا دقیقا نمى داند مسیر این حوادث چگونه است ؟ و شاید با الفاظ و در قالب سخنان ما قابل توصیف نباشد، ولى این اشارات پرمعنى همگى حاکى از عظمت این انفجار بزرگ است .

بعد از بیان وقوع این واقعه عظیم و رستاخیز بزرگ به چگونگى حال مردم در آن روز پرداخته ، و قبل از هر چیز آنها را به سه گروه تقسیم کرده ، مى گوید: ((و شما در آن روز سه دسته خواهید بود)) (و کنتم ازواجا ثلاثة ).

مى دانیم ((زوج )) همیشه به جنس مذکر و مؤ نث گفته نمى شود، بلکه به امورى که قرین هم هستند نیز زوج اطلاق مى شود، و از آنجا که اصنافى از مردم در قیامت و حشر و نشر قرین یکدیگرند به آنها ازواج اطلاق شده است .

در مورد دسته اول مى فرماید: ((نخست اصحاب میمنه هستند، چه اصحاب میمنه اى ))؟! (فاصحاب المیمنة ما اصحاب المیمنة ).

منظور از ((اصحاب المیمنه )) کسانى هستند که نامه اعمالشان را به دست راستشان مى دهند و این امر در قیامت رمزى و نشانه اى براى مؤ منان نیکوکار و اهل نجات است ، چنانکه بارها در آیات قرآن به آن اشاره شده .یا اینکه ((میمنه )) از ماده ((یمن )) به معنى سعادت و خوشبختى گرفته شده ، و به این ترتیب گروه اول گروه سعادتمندان و خوشبختانند.و با توجه به اینکه در آیه بعد گروه دوم را به عنوان ((اصحاب المشئمة )) (از ماده ((شوم )) معرفى مى کند مناسب همین تفسیر اخیر است ).تعبیر به ((ما اصحاب المیمنة )) (چه گروه خوشبختى ؟) براى بیان این حقیقت است که حد و نهایتى براى خوشبختى و سعادت آنها متصور نیست ، و این بالاترین توصیفى است که در اینگونه موارد امکان دارد، مثل این است که مى گوئیم : ((فلانکس انسان است ، چه انسانى ))؟!

سپس به ذکر گروه دوم پرداخته ، مى افزاید: ((گروه دیگرى اصحاب شوم هستند چه اصحاب شومى ))؟! (و اصحاب المشئمة ما اصحاب المشئمة ).گروهى بدبخت و تیره روز و بیچاره و بینوا که نامه هاى اعمالشان را به دست چپشان مى دهند که خود نشانه و رمزى است براى تیره بختى و جرم و جنایت آنها.

تعبیر به ((ما اصحاب المشئمة )) نیز در اینجا نهایت بدبختى و شقاوت آنها رامنعکس مى سازد. سرانجام گروه سوم را چنین توصیف مى کند: ((و پیشگامان پیشگام )) (و السابقون السابقون ). ((آنها مقربانند))! (اولئک المقربون ).

((سابقون )) کسانى هستند که نه تنها در ایمان پیشگامند، که در اعمال خیر و صفات و اخلاق انسانى نیز پیشقدمند، آنها ((اسوه )) و ((قدوه )) مردمند، و امام و پیشواى خلقند، و به همین دلیل مقربان درگاه خداوند بزرگند.

بنابراین اگر بعضى از مفسران پیشگام بودن آنها را تنها به سبقت در طاعة الله (اطاعت خدا) یا نمازهاى پنجگانه ، یا جهاد، یا هجرت ، یا توبه ، و امثال آن تفسیر کرده اند، هر کدام گوشه اى از این مفهوم وسیع را مورد توجه قرار داده اند، وگرنه این کلمه اینها و غیر اینها از خیرات و برکات را شامل مى شود، و نیز اگر در روایات اسلامى گاه ((سابقون )) به چهار نفر ((هابیل )) و ((مؤ من آل فرعون )) و ((حبیب نجار)) که هر کدام در امت خود پیشگام بودند، و همچنین امیرمؤ منان على بن ابى طالب (علیه السلام ) که نخستین مسلمان از مردان بود تفسیر شده ، در حقیقت بیان مصداقهاى روشن آن است ، و به معنى محدود ساختن مفهوم آیه در حدیث دیگرى آمده است که رسول خدا فرمود: اتدرون من السابقون الى ظل الله یوم القیامة ؟: ((آیا مى دانید چه کسانى پیشگامان به سوى سایه لطف پروردگار در قیامتند))؟! اصحاب عرض کردند: خدا و رسولش آگاهتر است ، فرمود: الذین اذ اعطوا الحق قبلوه ، و اذا سالوه بذلوه ، و حکموا للناس کحکمهم لانفسهم : ((آنها کسانى هستند که وقتى حق به آنها داده شود پذیرا مى گردند، و هنگامى که از حق سؤ ال شوند آنرا در اختیار مى گذارند، و درباره مردم آنگونه حکم مى کنند که درباره خودشان ))!.

در بعضى از روایات نیز به پیامبران مرسل و غیر مرسل تفسیر شده است .در حدیثى نیز مى خوانیم که ابن عباس مى گوید: از رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله ) درباره این آیه سؤ ال کردم ، فرمود: جبرئیل به من چنین گفته است : ذلک على (علیه السلام ) و شیعته هم السابقون الى الجنة ، المقربون من الله بکرامته لهم : ((آنها على (علیه السلام ) و پیروان او هستند که پیشگامان به سوى بهشت و مقربان درگاه خدایند به خاطر احترامى که خدا براى آنها قائل شده است )).ولى اینها نیز در حقیقت بیان مصداقهاى روشنى از مفهوم گسترده فوق است ، مفهومى که همه پیشگامان را در هر امت و ملتى شامل مى شود.سپس در یک جمله کوتاه مقام والاى مقربان را روشن ساخته ، مى گوید: ((مقربان در باغهاى پرنعمت بهشتند)) (فى جنات النعیم ).

تعبیر به ((جنات النعیم )) انواع نعمتهاى مادى و معنوى بهشت را شامل مى شود.

ضمنا این تعبیر مى تواند اشاره به این باشد که باغهاى بهشت تنها کانون نعمت است برخلاف باغهاى دنیا که گاه وسیله زندگى و زحمت است ، همانگونه که حال مقربان در آخرت با حالشان در دنیا متفاوت است ، زیرا مقام والایشان در این دنیا تواءم با مسئولیتهائى است در حالى که در سراى دیگر تنها مایه نعمت است .

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۲ ، ۱۲:۰۵